Hava

8 چنینگفت حوا...

«آدم» و «حوا»! پسآنـگاه از «خلقـت» پرسـیدم. زمانـی کـه «حـوا»؛ مـادر زمیـن و روح آسـمان لـب بـه سـخن گفتـن گشـود. چنین گفت «حوا»: انسـان درب ـادی ام ـر ن ـه «آدم» ب ـود و ن ـه حـوا؛ ن ـور ب ـود و زيباي ـی ت ـا اينکـه خداونـد زيبايـی را تجسـد بخشـید در مـن و نـور جهـان شـد«آدم» - میگوينـد خـدا «حـوا» را از بطـن «آدم» جـدا کـرد تـا همدمـی بـرای او خلـق کنـد! در کار خ ـدا ج ـدا ک ـردن و دوگانگ ـی نیس ـت، خ ـدا انس ـان را آفري ـد، «حـوا» عینیـت و حقیـت زيبايـی انسـان بـود نـور را «آدم» نـام نهـاد تـادر نهايـت «حـوا» و «آدم» هـر کـدام نیمـی از يـک حقیقـت محـض باشـند بنـام «انسـان». - دراين میان «غربت» فرزند کیست؟ «غرب ـت» فرزن ـد گمگشتگیس ـت. زمان ـی ک ـه نس ـل «آدم» زيباي ـی را و نسـل «حـوا» ن ـور را در عال ـم گـم کردن ـد، غرب ـت آغـاز شـد. آن روز «حـوا» و «آدم» بـا هـم غريبـه شـدند، «حـوا» زيبايـیاش را از تـرس «آدم» پنهـان کـرد و «آدم» نیـز چـون زيبايـی نديـد بـه تاريکـی پنـاه بـرد، در ايـن ظلمـات بـود عهـدی کـه در بـاغ بهشـت بسـته بـود بـا خـدای ازيـاد بـرد و ظلمـات ظلـم آفريـد! - عهد و پیمان خدا با «آدم» و «حوا»چه بود؟ «آدم» عهـدی داشـت و «حـوا» پیمانـی... عهـد آدم ايـن شـد تـا زيبايـی را بیابـد و بـراو بتابـد تـا جلـوهای باشـد از افسـون فريبـای خداونـد. عهـد «حـوا» امـا ايـن بـود کـه نـور «آدم» را درخـود گرفتـه، آينـهای باشـد پی ـش چش ـم جف ـت خوي ـش ت ـا ظلم ـت س ـرکش س ـرخم کن ـد پی ـش روی حقیق ـت «انس ـان» پ ـس اگ ـر در اي ـن عال ـم ن ـور، آين ـه و زيباي ـی

Made with