Hava
199 ... چنینگفت حوا ديگـری خـود را دي ـد و آن آين ـه معشـوق شـد. عاشـق و معشـوق هـر دو ب ـرای عش ـق آين ـه ش ـدند، ول ـی در ع ـوض آنک ـه آينهه ـا در كن ـار يكديگ ـر ايســتاده تــا عش ـق بتوانــد زيباي ـی خ ـود را بهح ـد كمــال در آنهـا ببینـد، در مقابـل يکديگـر ايسـتادند و بـا سـنگ دلهـای همديگـر را شكسـتند! - چ ـرا انع ـكاس عش ـق در آين ـه قل ـب عاش ـق و معش ـوق يك ـی نیســت؟ در عشـق هـم طلـب اسـت هـم شـوق رسـیدن و هـم وصـال، ولی عشـق هركــدام از صفــات خــود را در آينــهای منعكــس میكنــد، چــون اگــر همـه را در يـك آينـه منعكـس كنـد آينـه آب میشـود و يـا میشـكند، هی ـچ آين ـهای طاق ـت نگـه داری حـرارت و ن ـور خورشـید را بهتنهاي ـی در قلبـش نـدارد، و از طرفـی ديگـر اگـر عشـق طلـب را در يـك آينـه و رسـیدن را در ديگـری و وصـال را در ديگـری منعكـس نمیكـرد، طلـب و شــوق رســیدن ديگــر معنــا نداشــت، وصــال هــم بیمعنــا میشــد، چـون وصـال در نفـس طلـب بـود و طلـب در نفـس وصـال، و خلقـت ادام ـه پی ـدا نمیك ـرد! - چرا؟ چـون اگـر طل ـب، عطـش، و آرزوی وصـال در مـاده نبـود نـور و روح جـذب مـاده نمیشـد، و اگـر هـم میشـد روح بهمحـض تولـد بسـوی حـق پ ـر میكشـید، چـون آنچـه را كـه از خـدا آرزو میكـرد ب ـا خـود داشـت! پـس خـدا انسـان را آينـه كـرد تـا صفاتـش را در او ظاهـر كنـد، و از آنجـا كـه يـك انسـان نمیتوانسـت بـرای تمـام صفـات الهـی آينـه شـود خـدا انسـانها را خلـق كـرد و هـر هـزار سـال يـك بـار هـم تمـام صفاتـش را در يـك انسـان پـاك ظاهـر كـرد و او را پیامبـر خـود خوانـد، و صفـات عشـق را هـم در آينـه قلـب عاشـق و معشـوق منعكـس كـرد تـا عشـق آينـه را آب نكنـد و خلقـت هـم ادامـه يابـد! انعـكاس عشـق در عاشـق شـوق و طلـب رسـیدن را ظاهـر كـرد، و انعـكاس عشـق در معشـوق، شـوق پنهـان شـدن را افـزون نمـود، از پنهـان شـدن معشـوق
Made with FlippingBook