Hava
204 چنینگفت حوا... كنـی، همانطـور هـم سـفره قلبـت را پـاك و بهاسـم حـق در زيـر درخـت ايمانــت بیانــداز و دعايــی بخــوان، بهطوریکــه ارتعاشــات دعايــت از طبقـات نـور رد شـده و بـه ارواح رسـند و آنهـا ماننـد پرچـم در بـالای س ـرت بهاهت ـزاز درآين ـد، ت ـا از اهت ـزاز و انبس ـاط آن ـان نس ـیم مايم ـی برخیـزد و تايیـدات الهـی را ماننـد تـوت در سـفره قلبـت بريـزد تـا کام روحـت شـیرين شـود! *** آرزوی دل! اگرقرارباشــد بعــد از مــرگ بــه يکــی از اجــرام ســماوی بــدل - شــوی، دلــت میخواهــد چــه كــرهای ازآســمان گــردی؟ دل ـم میخواه ـد م ـاه ش ـوم! چ ـون خال ـی از سکنهس ـت... م ـاه میدان ـد ک ـه خورشـید شـبها کجاسـت و چـه میکن ـد... رازدار خورشیدسـت، بــرای همیــن اســت کــه زيبايــی اســرارآمیزی دارد... دلــم میخواهــد مــاه شــوم تــا بتوانــم دور زمیــن و آنچــه در آنســت بچرخــم... دلــم میخواهـد مـاه شـوم تـا زمانـی كـه خورشـید غايـب اسـت اهالـی زمیـن زيبايـی مـرا در نـور خورشـید ديـده و در غیبـت خورشـید شـهادت بـه وجـودش دهن ـد... دل ـم میخواه ـد م ـاه شـوم ت ـا در شـبهای تاري ـك و در صحراهـا همـدم مسـافران کاروانهـا شـوم... تـا در غیبـت خورشـید نقابـی بـر صورتـم کشـیده و بـرای مدتـی پنهـان و ناپديـد شـوم... دلـم میخواه ـد م ـاه شـوم ت ـا بهصـورت ه ـال در آسـمان ظاه ـر شـوم ت ـا خلـق خـدا بـا ديدنـم را بهفـال نیـك گرفتـه و نیـت پاکـی کـرده و دعايی بخواننـد... تـا در شـب چهـارده ‹مـاه تمـام› شـوم و بـا قـدرت جاذبـه خ ـود آب اقیانوسه ـا را بهط ـرف خ ـود ب ـالا بکش ـم... دل ـم میخواه ـد مـاه تمـام شـوم تـا عشـق را در قلـب عاشـقان طـوری زنـده كنـم كـه آرزو کنن ـد ک ـه جام ـه ت ـن را از ج ـان ج ـدا ک ـرده و بهط ـرف معش ـوق پـرواز کننـد! تـا بعـد مرگـم فرزندانـم مـرا در شـبها در آسـمان ببیننـد،
Made with FlippingBook