Hava

77 ... چنینگفت حوا سـالها پیـش بـه رازی پـی بـردم كـه مـرا مطمئـن كـرد كـه آنچـه كـه بـا قلـب فـارغ در عوالـم روح ديـدم طـای نـاب اسـت. رازت چیست ! - دريافت ـم ك ـه خداون ـد در روز ازل ضرب ـان قل ـب خ ـود را ب ـا ضربان ـات قل ـب انسـان ه ـم آهن ـگ ك ـرد ت ـا در غ ـم و شـادی انسـان شـريك و سـهیم باشـد، سـالها پیـش فهمیـدم چـرا زمانـی كـه قلـب غمگیـن اسـت اشـك ماننـد سـیل از چشـمهايم روان میشـود، فهمیـدم چـرا زمانـی كـه قلـب خوشـحال اسـت لبان ـم ب ـه خن ـده ب ـاز میش ـود، فهمی ـدم چـرا زمان ـی ك ـه قل ـب عاش ـق اس ـت گرم ـا و حـرارت عشـق تم ـام وجـود را ه ـم گ ـرم میكن ـد. اين كه راز نیست! - اگـر صبـر كنـی راز را خواهـم گفت...چـون راز مـن راز تـو هـم هسـت، و راز همیشـه در صب ـر رسـیده و شـیرين میشـود. - صبر میكنم. میـوه صبـرت رسـید و شـیرين شـد! راز اينسـت كـه خـدا از چشـمهای مـن و تـو اشـك میريـزد، خداونـد بـا لبـان مـا میخنـدد، و در آتـش عشـق مـن و تـو میسـوزد! پـس آنچـه كـه از قلـب كـه واسـطه نـور و سـايه اسـت بـه چشـم، لبـان و قلـب تـو میرسـد از اوسـت، چـون قلـب واسـطه روح و جسـم اسـت و احساسـات روح را بـه جسـم منتقـل میكنـد، و روح هـم واسـطه عالـم ملكـوت و عوالـم قلـب اسـت، و آنچـه كـه از عالـم ملكـوت بـه عوالـم قلـب میرسـد از اراده الهـی اسـت! حـال بـر گرديـم بـه سـئوال تـو... هیـچ عضـوی در تخـت روان مـن از قلـب مـن بـه خـدا نزديكتـر نیسـت، و مـن هرچـه را كـه قلـب گويـد بیچـون و چـرا قبـول میكنـم. اگـر بـه قلـب اطمینـان نكنـم ‘بـه كـه’ و يـا ‘بـه چـه’ اطمینـان كنـم!! *** نماز قلب! از قلب و عوالمش برايم بگو! - انـوار خورشـید حـق از طريـق روح جـذب آينـه قلـوب پـاك میشـوند

Made with