Hava

85 ... چنینگفت حوا ــکری خواهــد شــد. آرزو نکــرده بهدنیــا آمــدم و نفسهــای ُ ناش فـس از مـن َ بیشـماری را فـرو داده و بیـرون دادم و هنـوز ايـن ن ـکر الطـاف بینهايتـش کنـم ُ گرفتـه نشـده، پـس اگـر بخواهـم ش صـد عمرهـم کفـاف نخواهـد داد. پـس بهتـر اسـت کـه سـاکت بمان ـم و هی ـچ نگوي ـم، هی ـچ نخواه ـم و آرزو نکن ـم ت ـا هواي ـی را ک ـه از آن نف ـس میکش ـم آزرده نش ـود و نقش ـی از نی ـاز و ي ـا بینیــازی خــود در آن نیانــدازم! مگر میشود كه آرزو نداشته باشی! - اگـر آرزوي ـی کن ـم خـدا از فضل ـش آرزوی م ـرا ب ـرآورده خواهـد ک ـرد و م ـن دوب ـاره غ ـرق ام ـواج آرزوه ـای ب ـرآورده شـده خـود خواه ـم ش ـد، امواج ـی ک ـه خ ـود خال ـق آنه ـا هس ـتم ن ـه خ ـدا. اگـر بگويـم كـه آرزويـی نـدارم ادعـای بینیـازی میشـود و كفـر اسـت، چـون تنه ـا خداون ـد بینی ـاز اسـت، آن زم ـان خـدا بهم ـن دوبــاره درس “نیــاز” را خواهــد آموخــت، چــون ”نیــاز” انســان جـاذب تايیـدات الهـی از خداونـد كـه ‹بـی نیـاز› اسـت... و ايـن درس ه ـم بسـیار سـخت و ب ـا درد همـراه اسـت!!! پس ديگر هیچ آرزويی در اين عالم نداری؟ - بگ ـذار خام ـوش بمان ـم... دل ـت میخواه ـد ک ـه بگوي ـم بینی ـازم حتاجـم کـه نیسـتم... پـس ُ کـه نیسـتم. دلـت میخواهـد بگويـم م چـه بگويـم مـن نـه آنـم و نـه ايـن!؟ برای من آرزويی کن، بلکه برآورده شود! - بــرای تــو آرزو میکنــم کــه تــو هــم بــه بینیــازی و نیــاز مــن برســی و خامــوش شــوی، ديگــر آرزو نکنــی، چــون ازدل هرآرزويـی هـزاران مـوج منفـی (چـون کـودک ناخواسـته) متولـد میشــود کــه در تمــام عمــر تــورا عــذاب خواهنــد داد! ــر ّ تــو بــا بچههــای ناخواســته ديگــران چــه میکنــی؟ چگونــه از ش - آنهــا راحــت میشــوی؟ وک ـول میکن ـم چ ـون اول باي ـد ُ جواب ـت را ب ـه زم ـان ديگ ـری م

Made with