ناسخ التواریخ
به شد
ۀ خودکام ّ تلق عظیمی سیاسی و اجتماعی ، فرهنگی خطر شیعه می ی
و قاجار روحانیان
مان مستبد
نظر از حاک
که ی
ئ بها
واریخ
ّ الت ناسخ بویژه قاجار رسمی نویسان
تاریخ عهده بر وظیفه این بار
ّ او و گردید گری لین
برچسب مشمول ناچار اباحه
افتاد.
زنان به نسبت خشونت
جنسی های ،
عقده با ناگسستنی پیوندی
قرن در بویژه 19
ایران تاریخ در گری
اباحه مفهوم که نجا
آ از
حماسی
ً مخصوصا باب جنبش گری نق ش به
اباحه باره در واریخ
ّ الت ناسخ ازی
ّ قص است داشته بانوان انقیاد به وسواس و ه پرد
ناسخ پردازی
دیگر درک برای
. دارد ای
ویژه ت
ّ حساسی او ط
تهای مردسالارانه ّ توس
س طرد و العین ّ ن
ّ قر طاهره ساز ة
تاریخ و
یاد شت می م:کن
ب همایش در طاهره سخنرانی د
از گزارشش
در را
ّ الت سپهر خیالی نوشته عین واریخ
که را تابنده
چهر و برکشید رخ از برقع ۀ می شمرده فترت ام شود.
و کرد صعود منبر بر پرده
ّ ةقر ا ک نصب اصحاب انجمن در منبری لعین بیدر ه
امروز
ا از ما روزگار این اصحاب ای هان ّ ی است. بیهوده كارى صلوات و ثنا و صلوة آ
: گفت و نمود
مردمان با بود رخشنده ب
د مهر
باب د
ّ محم علی میرزا که نگاه
و صوم و است ساقط یکباره ه
ّ شرعی تکالیف
ّ ام میان در را خویش ن ت
قر و ورد آ
خواهد شریعتی تازه آ
ب کند یکی را مختلفه ادیان این و ه
گیرد فرو را سبعه اقالیم
ود ا که تکلیف هر و نهاد خواهد یعتی ز بر بیهوده زحمت امروز باشید سهیم و شریک یکدیگر اموال در و بسپارید مشارکت طریق مضاجعت در را خویش زنان و مدارید روا خویش که و عقابی را شما امور این در ن بود نخواهد کالی . 21 بر از پیش ر گفت به سپهر گفته سی ۀ ک اشاره هم هدایت همواره سپهر همانند هم او که نم آئ باب ین ا بعنوان را باحه تعریف گری می نماید ". ه نوشت ه قر را او ای آ ثانین د خوان واباحات ند م ّ تجد لاحده ّ تعه مرموزه اصطلاحات و یافت د اباح کار و پذیرفت د ی ه گرفت بالا طریق و یافت رونق مخترعه مذهب و ۀ ّ ائم مبارک اسامی و شد نام رجعت را تناسخ بر اثناعشر ه آ اهل افراد و حاد زند یافت اطلاق الحاد و قه ". 22 گفت ۀ در طاهره سخنرانی و بدشت به راجع سپهر ، وی می با که گوید گردهمایی ّ ای بدشت فترت ام آ می غاز به را این و شود می معنا این از که گیرد آن احکام و اسلام روز آ ولی است شده منسوخ ن جد احکام جدید دین و ید ی نشده آن جایگزین بلکه جانشین اسلام احکام طریقه اباحه شود می یعنی خود زنان مردان دیگر به همخوابی به را داد دیگران به را خود مال و ن بخشید ن و دینی و اخلاقی وظیفه و تکلیف نوع هر سلب .ّ ام ّ ای این ا در فترت ام ۀ یندآ هم باب که نزدیک ۀ تسخیر را دنیا می می انتها به کند در و رسد آ باب موقع ن احکا خواهد بوجود جدید شریعت و م آ تا ولی ورد آ زمان ن که نیست کار در احکامی اباحه است بابیان دستور گری .ّ ام ً عمدا سپهر چون ا می دروغ دیگر جای در سبب همین به گوید این به را مطلب کتابش از می شکل ّ او از باب که نویسد ّ سی وفات زمان از یعنی دعوتش ل ر اسلام احکام کاظم د جدید احکام و شریعت و کرد نسخ ا آ ّ ام ورد می حال عین در ا الآ که گفت جه تسخیر از قبل تا و است فترت زمان ن می احکامش اجرای در ان توان آ بود زاد . گب کنیم نگاه سپهر گفته عین به ذارید : ّ جاهلی زمان چون و نهادند گونه دیگر را دین فروع و اصول قواعد جماعت این و سلا بجای ت کردند ترحیب را یکدیگر م و ّ ای و گفتند بک مرحبا شمردند روز نوزده را رمضان شهر داشتن روزه ام احکام در تبدیل و تغییر گونه این از و بدین نیز و است افزون نگارش حوصلۀ از که افکندند چندان غرّا شریعت مردم آنکه بهر از ندادند رضا او پیروان قدر خود با را نادان و شریر کن متّفق تم در باب سلطنت که مادام گفتند ند واحد را ادیان تمامت و نگشته ظاهر زمین روی امت را زن یک باب شریعت در اگرچه نیفتاده واجب مردم بر تکلیفی هیچ و است فترت ایّام نساخته متّحد و ٩ تواند شوهر تن بخواهد برافزون اگر اکنون لکن بود منعی ی هر جماعت این و نباشد ک نامی بر را اطهار ائّمۀ و کبار انبیای از خویش می می طهارت خانوادۀ زنان نشان و بنام را خویش دختران و زنان و نهادند می انجمن که خانه هر در آنگاه خواندند شدند می ارتکاب شرعیّه منهیّات و خمر شرب به می فرمان را خویش زنان و نمودند بی تا دادند بیگان مجلس به پرده گان در می آم می مشغول عقار کاسات گساریدن به و دند می مجلس مردان سقایت و شدند . کردند 23 دو مقایسۀ با می سپهر گفتۀ چه است فترت ایّام اکنون اوّلش سخن طبق بر . معارضند یکدیگر با ً کاملا سخن دو این که بینیم امّا . شود اجرا باید بیاورد احکام اگر البتّه و آورد خواهد احکام دنیا تسخیر از پس تنها و است نیاورده احکامی هنوز باب که می دیگر سخن در اح آنقدر باب که گوید افزون نگارش حوصلۀ "از که است آورده جدید کام ایّام ً فعلا حال این با ولی " است پس آن از که کند تسخیر را دنیا باب آنکه تا ننمود اعتنا باید را قوانین آن و است فترت تناقض . نمود اجرا باید را احکامش گشت. خواهد واجب زمین روی خلق بر بیاورد نو پس
11
Made with FlippingBook