ناسخ التواریخ
لحظات تاریکترین از . کند در وی . میکند خود جنسی های
می بازی مهمّی نقش هم سپهر شدۀ
و جنسی های فانتزی های سرکوب
عقده البتّه یان
م این در
عقده تشفّی برای ای می تصوّر هدایت هم
تاریخ وسیله را دروغبافی در وقاحت که است موقعی آن سپهر نویسی او هم و است نداشته درستی دانش هیچگونه او زندگی و طاهره بارۀ و
قزوین در همواره طاهره
که کنند
خارج قزوین از که است زمان این
و کشند در
می را عمویش او بدستور آنگاه و گرود است. نادرست اینها همۀ البتّه . باز قزوین به بعد سال سه و آورد می
می باب آئین به قزوین در و است بوده می می بدشت همایش به بعدها و شود دور
کربلا در
کر زندگی کربلا در مدّتها طاهره ود ه وی
قزوین از فرار به مجبور ماه چند از پس و گردد
می ایمان او به باب دیدن ن
بدو که بود
بوده کربلا در طاهره براستی که
قزوین —
دوران این بارۀ در امّا . آید خیالی
می می بدشت به آن از پس سال یک و گردد
از و کرد
می یاد دوزخ و بهشت از متقّی واعظان چون
" . نویسد
چنین کامل می
بی با سپهر شرمی
قزوین نه و است —
بر مستمعین . نگردد چیره بروی دوزخ آتش ت
س ور کند
ّ مس مرا کس هر گفت
می آنگاه راند
می بکمال شرحی آیات و احادیث
که را او پستانهای و دند
می بوسه کرد ز
می افسوس رمانی یاقوت بر که را او لبهای و رفتند
می او سر پای به و شدند
می پای
" سودند. 26
می چهره خورد
می دریغ بستان انار بر
می قلمداد اباحه آئین را باب آئین هدایت و سپهر اگرچه
پایان بابی آئین به فرهنگی نابردباری برچسب و سنّت این امّا کنند
انجمن توصیف یعنی ایران در
نمی اصلاحی ً نسبتا جنبشهای توصیف در یعنی باب ظهور از پس بلافاصله . پذیرد
و سپهر از دیگری نوع که مرتجع آخوندهای ایران مشروطۀ نهضت آنگاه و سپهسالار حسینخان اصلاحات ،
فراموشخانه
نهضتهای بعنوان را نهضت سه این
نوری - الله
رهبری به دیگربار و کنی علی ملا فضل
رهبری با یکبار
بودند هدایت –
قلمداد بابی نهضت بعنوان البتّه و نمودند . 27
دولتی سربازان هنگامیکه
و شرابخوارگی
آئی و جنسی آزادی و اباحه مزدک ن
آنها که بود این ایشان باور پرداختند
می تبریز طلبان
مشروطه کشتار به
میرزای علی محمّد و آخوندها دستور به مستبد
که دهد
می نشان تاریخی رویداد این . دانستند
می مزدکی و
م بابیان را طلبان رتد اباحه و گر
مشروطه و بوده کشی
بابی مشغول
می و بوده ایرانیان همۀ به حملۀ همواره ایشان دوی هر کشتن و طاهره و باب به حمله . باشد 4. ولیعهد مجلس در باب محاکمۀ بابی جنبش و باب از خویش دگرپردازی در الصّفاء روضة آن دنبال به و التّواریخ ناسخ و ویژه سواس
که دارند ای بنیانگزار
آخوندها با باب گفتگوهای از آنان توصیف در بویژه مطلب این و نمایند قلمداد
فردی را باب نادان مسخره و بیمایه و
آئین
ولیعهد و مجتهدان از ای دیگر گفتگوی دو به هم
دسته نزد در
تابستان در تبریز در باب محاکمۀ البتّه گفتگوها این مهمترین . یابد ١٨٤٨
می شدّت
تبریز محاکمۀ بررسی از پیش امّا . اند باید
نوشته آن بارۀ در یل
تفص به نویسنده دو هر که است بوده
کرد. کوتاه ای
دهند می گزارش آن از اشاره
سپهر هدایت و
که
علماء با گفتگو دو : الف می اصفهان در باب با علما گفتگوی توصیف در سپهر
معجزات از همانا
می سؤال باب از حسن محمّد ا : کند "
میرز که گوید
و انبیا هدی ائمۀ قدم که السّلام علیه جواد حضرت ً مثلا شود نوشته در چگونه زمین که بدانیم تا بگوی است ارض ّ طی یکی ط در و برداشت مدینه از ط تا مدینه از که مسافتی گذاشت وس بگو همچنان و ... شد بکجا بود وس ی چگونه که امیر علی المؤمنین ع در حین یک و شب یک در چهل م ی خانه شد؟ همان " 28 الب سپ هر ب را مجتهد آن پرسش آنکه بجای تّه اندیش تاریک و نادانی از و بکشد تمسخر ه ی " خرافات و علمای به فریاد ایران " می مبهوت مجتهد آن دانش و هوشمندی و سنجیدگی از برعکس برد آسمان می گزارش و شود آن توضیح در باب که دهد که نوشت مطلبی سؤال آن به نتوانست پاسخ سؤال دهد می تلقّی باب بیسوادی و خامی بر گواهی را رویداد این سپهر و نماید. می ً دقیقا ما امّا ک دانیم شیراز در ً قبلا که پرسش این به باب پاسخ ه هم کتاب در باب که چرا است بوده چه است گرفته صورت جلسه به اشاره با کوثر سورۀ تفسیر خود پاسخ به شیراز در ای به ش پرسش آن کند می اشاره پرسش به مربوط او نوشتۀ و کرد ّ طی که است این باب پاسخ خلاصۀ . است دست در هم اصفهان در لحظه یک در زمین تمامی ن ، در پیامبر حضور یا و داستان معرا علی بودن یا و یکزمان در مختلف دوجای در ج خانه در واحد آن در متعدّد های همگی صورت روح عرصۀ در می نف یک به که پذیرد می ّ طی را عوالم همۀ س روح حقیقت نیست جا هیچ و جاست همه واحد آن در که خدا همانند و کنند انی افراد این دار هستی همۀ به روحانی احاطه هم می که است این ً دقیقا باب پاسخ . د اتفّاق " "سرمد عالم در ارض ّ طی این گوید است افتاده . زمان و مادی عالم در نه و سه به باب اینجا در رتبه هستی در که کتاب قبسات نوشته بزرگ فیلسوف مکتب
15
Made with FlippingBook