ناسخ التواریخ
اقامت شیراز در که است سال
زمان این در باب و باب نه و هستند کاظم سیّد شاگردان کرد اعتکاف ه 4
کوف در که آنکس
است. بوده شیراز و کربلا در وی است بوشهر در باب
التّواریخ ناسخ بگفتۀ که
بیشتر زمانی هم
و کربلا در نه و داشته
ّ قص این مهمتر نادرستی امّا ه
از قبل و کربلا در باب التّواریخ ناسخ بگفتۀ که است مربوط مطلب این به التّواریخ ناسخ بافیهای
احکام و کند
می نسخ را اسلام احکام و کند
می مهدویّت و قائمیّت دعوی کاظم سیّد وفات از پس بلافاصله یعنی شیراز به آمدن
شوم یادآور است لازم اینجا در امّا گفت خواهم سخن ً بعدا امام باب را خود ظاهر در و ننمود مهدویّت و قائمیّت ادّعای
تازه احکام ین
ا از التّواریخ ناسخ
توصیف مورد در . آورد
می تازه
آشکار بطور
هرگز
اوّلیّۀ سال خویش
های ٣
نوشته در
باب
که
از هایش
نوشته همۀ در بلکه ننمود خ
نس را اسلام احکام هیچوجه به سال
این در وی مهمتر آن از . کرد ٣
می معرّفی غائب
پیامبری و قائمیّت ادّعای هم و اسلام نسخ هم . د
تأکید و ید کر
تائ را اسلام احکام و شریعت دلیه
صحیف کتاب جمله ۀ ع فرو ع
سپهر که بینیم را خود نادانی
می . گیرد
می صورت است زندانی آذربایجان کوههای در که زمانی در یعنی حیاتش آخر نیم و سال سه در وی
خیالبافی با مورد هر در نتیجه در و ندارد خبری وی ء شهای
آرا یا باب های
نوشته یا باب تاریخ
از هیچ
. پوشاند
می
آن بار چند و دارد ای
ویژه یّت
ّ اهم سپهر برای مطلب این . دهد
می نسبت باب به دروغ به سپهر که است سخنی
نمونۀ دوم :
ّ شک کوچکترین بدون کسروی جمله از گوناگون نویسندگان ً بعدا و الصّفاء روضة متأسّفانه و کند
تکرار خود تاریخ در را می می تکرار آنرا نقدی و . کنند 9 می اعتراض او بر جهت بدین و
می نادیده را عربی مرسوم قواعد گیرد
موارد برخی در باب های عمدا پاره ای
نوشته که آنجا از
. دهد
می نسبت او به را ای
گفته باب تمسخر برای و شمرده غنمیت را فرصت سپهر گردید
کنیم نگاه :
التّواریخ ناسخ سخن عین
بگذارید به
می تلفیق هم با چند کلماتی و
قواع از کلمات این چون و است من قرآن و شده فرود بمن خدای از این گفت د
می و کرد
نمودند
باز را غلط آن و شدند می
می بیرون محاجّه به مردم از بعضی داشت فراوان نحوی غلطات و بود بیرون عربیّت
رستگار من بشفاعت اینک بود محبوس و مأخوذ گناه بدان کنون تا بود گناهی ّ حق حضرت در را نحو گفت
می جواب در
. نباشد زیان بخوانی 10
مکسور را مفتوحی یا و مجرور را مرفوعی اگر پس ، شد
مقاله نیازمند مطلب این دقیق توضیح
گفتار عربی یا فارسی اصل بدون و مأخذ ذکر بدون سپهر که ای
گفته . است
ّ مستقل ای
به جواب در نه هیچیک
و اند شده بافته هم به
که است باب گوناگون گفتۀ دو از درهمی ترکیب واقع در آورد
می آنرا باب
باب های
نوشته در عربی قواعد رعایت عدم یا رعایت به نه و است آمده باب های
نوشته در عربی قواعد ای
پار رعایت عدم ه
گیرد کنون
می کناره عربی قواعد ای ا هم امّا . نوشت خواهیم ً بعدا ه
پاره از گاهی چرا که اعتراض این به خود های
نوشته در بار دهها باب . گردد
می مربوط
بار این در .
است نیامده
سخن چنین هیچیک و هرگز پاسخها این ان ی
و است داده پاسخ در
آگاهی بدون سپهر ه
ک است گوناگون مطلب دو است گفته باب که آنچه
نمائیم. بررسی را باب به منسوب گفتار این خود باید
می شده پرداخته خیالش در که معنائی . دهد
آنگاه و بافته بهم را آن به
دو آن ، هیچیک از
نوشته در باب گفتۀ اوّلین می ارائه عرفانی مفهومی
به و
نوین ی
شکل به بابی کودکان به
برای را عربی زبان قواعد آموزش
آن در که است ای باب
و انسان اختیار و ماهیّت به را اسم و خدا تجلّی به را فعل
حرف و اسم و فعل بندی ،
تقسیم در و کند
می یر آدمی اختیار و آزادی فلسفۀ بر تأکیدی عربی گرامر ساختار ترتیب بدین و کند
تعب دو آن پیوند و ربط به را حرف
می بحث آن ابتدای در امّا . است عربی زبان دستور آموزش به حکم سرتاسر نوشته این دیگر عبارت به . گردد مورد هستی و خدا حقیقت ابراز و یی که شود می چگونه . خداست آفریده نیز انسان و باشند می انسان آفریده زبانها همه باب نظر از . دهد می قرار بررسی زبان باب نظر از پس . نماید توصیف را راستین هستی و خدا حقیقت بتواند است مخلوق مخلوق که زبان های واژه و مقولات ش قواعد و و درک را هستی جهان در خدا " "جلوه که تواند می تنها بیان آدمی زبان که شود توهم چنین اگر ولی نماید غیر خدای برابر در گناه بزرگترین خود سخن و کلام صورت آن در دارد را حقیقت و حق ذات توصیف و شناخت توانایی با گفتار و زبان زمانیکه عکس بر . گردد می توصیف قابل اعتراف خودآگاهی این به آدمی و باشد همراه خود محدودیت به صفحه بر زبان و کلام حرکت آنصورت در گردد می شناسایی به موفق پدیدارها عرصه در تنها بشری های واژه که برسد و عربی زبان به منحصر و است صادق زبانی هر باره در فلسفی ژرف اصل این . شود می مقدس و مشروع امری کتاب و صرف جهان شالوده نیچه و کانت نظیر غرب مدرن فیلسوفان فلسفه در اقل لا که است حقیقتی هم این . باشد نمی آن نحو است. آنان بینی بشکلی باب عرفانی و ظریف شناسا برای آن محدودیت و زبان باره در را فلسفی و کلی مفهومی
5
Made with FlippingBook