ناسخ التواریخ
وی . کند می استفاده خلقت افسانه های واژه از باب ، عرفانی مفهوم این بیان برای
را صرف و گیرد
می آدم معادل را نحو
نماید
می ممنوع
حقیقت و خدا راستین شناسایی یعنی بدء شجرۀ به نزدیکی از را دو هر
که کند خداوند
می بیان و حوّا معادل
چرا ب و کرده گناه صرف و نحو امّا . ندارد را خدا و هستی حقیقت توصیف و درک توانائی زبانی و کلام هیچ که این ه گنا ، اندیشه و زبان محدودیت از ناخودآگاهی این و نمایند می روی درخت نتی در و شود می حوا و آدم ه بعنوان خداوند جه رکیف می خارج احدیّت مرحلۀ از را دو آن می تنزّل پدیدارها و ّ حد دنیای به و نماید و دهد و آگاه خود گناه از زبان ، نتیحه در پدیدارها و مخلوق عرصه در حرکت به را خود و شود می پشیمان که است اکنون . کند می محدود پیامب بعنوان باب و الهی ر آن به و پذیرد می را زبان توبه خدا اجازه به می اجازه الوا صفحۀ بر پدیدارها دنیای این در که دهد پرداز حرکت به ح د . وسیله بعنوان را زبان پیامبران خ جلوۀ و تجلّی شناسائی برای ای دا دنیا این در — خدا حقیقت و ذات نه و — می قبول و کنند آنر نوشته در ا می بکار خویش های قبول را آن قواعد و زبان وی که است این اینجا در باب سخن دیگر عبارت به . برند می می بکار آنرا و کند و قلم به وصف غیرقابل حقیقت از نشانی و جلوه آنکه تا برد ز عین . آید بان ". است این باب گفته لمّا و خلق النّح مرکز الله قد ... و اوحینا تقر لا الیه زوجته الصّرف نقطة خلقنا قد ... الاذن غیر علی فقربها ... البدء الشّجرة ب قربهما بهما غفرت قد انا ها و الألواح ارض فی النّقطتان بکت قد الآن الی و ... الألواح هبط علی خروجهما الله امر فحینئذ الباب ذلک فی بالعجز اعترفا لمّا ربّهما الله باذن . 11 جلوه باب گفتۀ امّا نیست بحث این جای اینجا اگرچه نه و عربی نه . ندارد خاصی زبان هیچ خدا که اوست باور این از ای می خدا کلام ما که آنچه و نیست خدا زبان هیچیک فارسی نه و عبری آن امّا خداست راستین کلام از مخلوقی جلوۀ تنها نامیم چی و است وحدت صرف خدا راستین کلام پیامبران حقیقت و انسان خود حقیقت آنهم و هستی همۀ بر خدا تجلّی جز نیست زی د و باگاواگیتا یا اوستا یا انجیل یا تورات یا قرآن پس . است ی جلوه هم آسمانی کتابهای گر به خدا گرنه و هستند خدا کلام از ای حد نمی مقیّد و مشروط خود مخلوق مخلوق به یعنی بشر زبان کلا . شود پیامبران قلب بر خدا تجلّی صرف الهی راستین م می جلوه کتاب یک قالب در تجلّی آن او مکان و زمان و پیامبر آن زبان به بسته آنگاه و است به رسیدن برای پس . کند ال تجلّی صرف بعنوان را آن مشترک حقیقت و رفت فراتر آسمانی کتابهای میان ظاهری تفاوت از باید خدا کلام حقیقت هی ه مشاهد . است الهی کلام راستین تجربۀ آن و کرد گفته ا ناسخ در سپهر که ای بخش . ندارند بهم ربطی هیچ که باب گفتار دو از است درهمی ترکیب است بافته بهم لتّواریخ و نصب و رفع بودن یکی باره در سپهر گفته دوم بخش اما . کردیم بررسی را نحو و صرف قصور و گناه به مربوط جر آنرا که است باب از دیگر گفتاری به مربوط کاظم سیّد از سخنی توضیح در رشتی نوشته قرآن خواندن چگونگی بارۀ در کاظم سیّد برجستۀ شاگردان از یکی . است عربی زبان قواعد مورد در عرفانی بحثی باز هم دوم نوشتۀ این . است سید یعنی کربلایی جواد می باب از با در که خواهد می کاظم سیّد گفته این در . دهد توضیح کاظم سیّد از عجیبی گفتۀ رۀ زم که گوید ینا می که آید " العالمین ّ رب لله الحمد " می را توضیح باب . باشد غلط آنکه بدون کرد تلفّظ ّ رب راء و الحمد الف کسر با توان می ا را قرآن یعنی الهی کلام اگر که است این کاظم سیّد مراد که دهد در بنگریم الهی کلام حقیقت یعنی احدیّت دریای دیدگاه ز می محض وحدت پهنۀ وارد آنصورت می را خدا تجلّی وحدت ً صرفا قرآن آیات همۀ در و شویم همۀ آنجا در نتیجه در و یابیم سوره می حرف یک حروف همۀ و کلمه یک کلمات همۀ و سوره یک ها می میان از تضادّها و گردند آ در و رود معنای نجا می آشکار آسمانی کتابهای همۀ و قرآن راستین ال کشمکش عرضۀ از یعنی شود یکی را چیز همه و رویم می فراتر فاظ می و بینیم چیز همه را خدا اسم یابیم می ّ حق جلوۀ چیز همه در و کنیم می مشاهده و وحدت جز در هستی یابیم نمی اینجاست . هم مجرور و منصوب و مرفوع که ه می یکی می رخ صرف وحدت و شوند تفسیر اصول از یکی مطلب این واقع در . گشاید نوشته در تازه دریچۀ که است باب های و عالیترین درک برای باب باور به . گشود باز آسمانی کتابهای تفسیر برای را ای فص تغایر و کتابها میان تفاوت از باید آسمانی کتابهای در معنا لایۀ ظریفترین جمله و لها کلمه و ها حرف و ها ها و رفت فراتر در دی را چیز یک تنها و تنها آنها همۀ و قرآن صورت این در . است هستی حقیقت که خداست محض تجلّی صرف آن و د بنمایند دشمنی و خشونت و جدائی از سخن یا باشند یکدیگر با ّ تضاد در آنکه بجای اوستا و انجیل و تورات ، بر همگی عکس ابی می اصل یک نگر تقد اصل آن و شوند می خدا جلوۀ و مثال و صورت بعنوان بشر نوع همۀ و هستی همۀ زیبائی و س باش . د کتاب و خدا و دین که اینجاست او ندای ، دشمنی و تبعیض و نفرت و بیگانگی بجای د و مهرورزی و و ستی تقدس و یگانگی . کنند می بلند را همگان است: این باب گفتۀ عین الجلال و الأسماء خالق لله اسم العالمین ّ ثم اسم ّ الرّب ّ ثم اسم لله ّ ثم اسم الحمد ...بل الافتراق مقام لیس الأحدیّة لجّة فی ّ لأن و تری لا ان بشرط ولکن صفاته الاعراب ّ کل و اسمائه الجهات ّ کل ّ لأن الکسر و النّصب و بالرّفع المقام ذلک فی یصح
6
Made with FlippingBook