نقره داغ

مهرویه مغزی

نقره داغ

پس اى خواننده اين كتاب، آنچه را كه در اين كتاب مى خوانى به خاطر بسپار. اگر نصيحت است آن را گوش كن و از سخنم پند گير حتى اگر نصيحت من با عمل من در تضاد باشد ، زیرا پاكى و ناپاكى عمل مرا به پاى تو نخواهند نوشت. اگر آنچه را مى خوانى به نظر افسانه آمد آن را مانند قصه هاى هزار و يك شب آنقدر باز گو كن تا سرانجام بگوش شنوایی رسد و عطر حقيقت بخود گيرد، و اگر آنچه را مى خوانى به نظرت رویا و خواب آمد، آن را پيش خود نگه دار و پيش هر كس و ناكس بازگو مكن تا خلق خدا خواب خوش مرا به ذهن خود تعبير و تفسير نكنند، چون من همان خواب خوشى هستم كه مى بينم، من همان كتابى هستم كه مى نويسم، من همان روحى هستم كه درلا به لاى كلماتم موج مى زند و من همان نقشى هستم كه در ذهن تو ترسيم مى كنم. و براستى بدان درستى و يا گمراهى ذهن نويسنده گواه هستى و يا نيستى او در اين جهان ماده نيست. آنچه دليل هستى اوست صداى اوست؛ صدایی است كه از جهت مخالف با اصوات موافق موجود بلند مى شود تا ذهن خواننده را به جهتى نو و تازه بكشاند تا شايد ....شايد در ميان اين همه ضد و نقيض ها و فلسفه هاى بى شمار، حقيقت ديده و شناسایی شود، و بدان كتاب به منزله لباس ابريشمى است كه نويسنده براى خود مى دوزد به اميد آنکه الياف ابريشمى و نوازشگرش، پوست تن خواننده كتابش را هم نوازش كند، كتاب فرش قرمزى است كه نويسنده بافته ودر زيرپاهاى خواننده مى اندازد تا شايد همراه خواننده كتابش؛ ره به مقصود برد شايد... شايد!

10

Made with