نقره داغ
مهرویه مغزی
نقره داغ
جواب آمد: جهان هستى آیینه شد تا تصوير معشوق حقيقى در آن منعکس شود و به محض اینکه تصوير معشوق در آیینه هستى افتاد سر و كله عاشقان هم از هر طرف پيدا شد و بساط عشق وعاشقى به راه افتاد. پس عاشق در حقيقت ، تصوير زيبائی معشوق در آیینه هستى است. عاشق شعاع نورانى است كه از خورشيد معشوق جدا شده و وارد آیینه مى شود تا تصوير معشوق را در آيينه بياندازد، واز آنجا كه معشوق، عاشق زيبائى است عشقش هم به عاشق از حد و اندازه خارج است. پرسيد: چرا عاشق از درد هجران مى نالد؟ جواب آمد: عاشقى كه از درد هجران مى نالد زيبائى معشوق را در قلبش هنوززيارت نكرده است. او آگاه نيست كه معشوق از زيبائى خود، يعنى عاشق هرگز جدا نمى شود. او نمى داند هر جا زيبائى معشوق است معشوق هم هست و هركجا که معشوق رود زیبایی وعاشقانش را هم مانند اشعه هاى خورشيد با خود جمع كرده و مى برد. در حقیقت معشوق حقيقى، همان خورشيد جهانتاب و شمس حقيقت است، كه اگر زيبائى و تصوير خود را در آیینه اى ببيند، هركزاز زیبایی و تصويرش در آیینه جدا نمى شود. پرسيد: پس اين همه ناله و زارى عاشق ازچيست؟ در جواب گفت: اقيانوس با اين عظمت و بزرگى اش قادر نيست خورشيد را در خود جا دهد. ولى از آنجا كه خورشيد بر آن مى تابد ارتباط بسيار نزديكى بين نورخورشيد و آب اقيانوس به وجود مى آید، از آن رابطه بسيار نزديك و عاشقانه، ابر بارنده اى در آسمان ظاهر مى شود و بر کائنات مى بارد. همان ابر شب ها روى ماهِ تمام را تا اندازه ای می پوشاند، ماه را اسرارآميز مى كند و روزها هم روى خورشيد را مى پوشاند تا در سايه ابر در روى زمين درختان آسايش يابند. از آنجا كه قلب عاشق گنجايش عشق معشوق را ندارد، از حرارت عشق معشوق به عاشق و آب حيات عاشق ابرى در آسمان هستى ظاهرمى شود. ابرروى چهره معشوق را مى پوشاند، و يا بعبارت ديگر براى چهره معشوق نقاب مى شود تا زيبائى و حرارت عشقِ معشوق دودمان
12
Made with FlippingBook