نقره داغ

مهرویه مغزی

نقره داغ

پرسيد: چرا معشوق يك دل دارد و هزار سودا؟ جواب آمد: معشوق يكى است، وعاشقان بى شمار. پرسيد: چرا خدا را معشوق مى نامى؟

درجواب گفت: خدا براى يتيمان پدر است و براى خلق، خالق است، براى ظالمان قهار است چون ظلم را از آنها اخذ می كند، براى مظلومان رفيق راه است و براى عاشقان معشوق. از هويت عاشق پرسيد جواب آمد: عاشق، زيبايى معشوق در يك آیینه از آیینه هاى دوار و بى شمار اين چرخ گردون است. عاشق اشعه ساطعه از آفتاب معشوق است. سراى معشوق در دل عاشق است، و بدون معشوق عاشق وجود ندارد. عاشقى كه معشوق را در قلبش نيافته باشد حكم آيينه اى را دارد که در مقابل آفتاب ایستاده و عکس خورشید در آن افتاده است. ولی چون ديده دلش هنوز بينا نشده است نورخورشید را نمی بیند و دائم از تاریکی می نالد. چنين عاشقى هويت ندارد، چون هنوز مقام خود و معشوق را نشناخته است. خلاصه كلام آنکه دایره هستى در حكم يك اتم است، نور معشوق حقيقي بر هسته مركزى أتم مى تأبد و در تمام لايه هاى هستى نفوذ مى كند، و اسمان هستى بلند مى شود. عاشق هم

يكى از الكترونهاى بى شمار اتم هستى است. از جا و مکان هسته أتم هستى سئوال کرد. جواب آمد: هسته أتم هستى در قلب انسان و قلب عاشق است. پرسید: قلب عاشق کجاست؟

15

Made with