نقره داغ

مهرویه مغزی

نقره داغ

نَفَسِ حوا از شنيدن رازهاى خدا بند آمد، و شنيد كه خدا مى گويد: زمانى كه بيشتر از سه هزار نفر در آتش نفرت و انتقام مى سوختند من آنها را از عالم بالا و در تخت روانم تماشا نمى كردم؛ من با تک تک آنها سوختم. من بیش از سه هزار بار در آتش انتقام یک انتقامجو سوختم و خاكسترشدم. خدا ساكت شد. حوا و تمام كائنات آگاه شدند كه خدا نه تنها با پيامبرانش بلكه با هر بنده مظلوم و بى گناهش درد مى كشد، با او زنده مى شود، با او ميمرد، و باهر شهيد راه حق، شهید می شود و خدا هم بيش از سه هزار بار در آتش انتقام يك انتقامجو سوخت و خاكستر شد، وازآنجا كه خود خالق سماوات و ارض بود زنده شد. و اين پيمانى بود كه خدا در روزازل با انسان بست، پيمان بست كه او را در زندگى و مرگ تنها نگذارد. بعد از چند لحظه كه براى كائنات حكمِ چند ساعت را داشت خدا به سخن آمد و گفت: اگر از من بپرسى چرا جلوى ظلم ظالم را با دستهای خود نمی گیرم، در جوابت خواهم گفت انسان را مثال خود خلق كردم و چون انسان بدون اراده با آدم آهنى تفاوتى نداشت، از اراده خود به او اراده عطا كردم. بهمين خاطر در ارادهِ او دخالت نمى کنم، ولی او را آگاه مى كنم كه از اراده اش چگونه استفاده كند. خدا ساكت شد وآهى عميق از ته دل كشيد، واهل دو جهان و بيش از سه هزار روح، كه بدن هایشان در آتش نفرت وانتقام يك بى ايمان سوخته بود، با خدا آه كشيدند و خدا بحرفش ادامه داد و گفت: دشمنان من از هيچ كارى فروگذار نكرده و نمى كنند كه من امُيدم را به خلق انسان از دست بدهم، ولى من هنوز امُیدوارم و براى همين خاطر هرهزارسال يك بار در نقطه تاريك اين عالم ظهورمى كنم، روشنایى مى بخشم، زندگى را درهمه، حتى در بى ايمانان، مى دمم تا آنها

هم روزی از قبورغرور وخيالات وهم خود برخاسته وبه راستى قيام كنند. اين بار خدا چهره اش را به طرف حوا كرد، و با مهربانى به او گفت:

200

Made with