نقره داغ
مهرویه مغزی
نقره داغ
چه سرورى، چه شادمانى! حال در روان حوا نظر كن، حوا را بين كه براى ماه تمام (سرالله) طَبَق زر شده است. چه ماه تمامى! چه طبق زرى! حال در حالِ حوا نظر كن! در حال حوا نظر كن، او را بين كه تنها مانند هلالِ ماه در دشت هاى پهناور تاريك حزُن قدم مى زند، در چهره اش نظر كن تا شيارهاى عميق چندين هزار ساله را بينى، اشكهايش را بين، كه در شيارهاى پنهانى چهره اش جاریند، او را ببين كه كف بر دهان آورده و از كوه مشكلات نفس زنان بالا مى رود، نفسِ رحمانى اش را ببين كه با نفسِ امّاره در جنگ است، در چشم هايش نگاه كن تا عكس رخِ يار وماهِ تمام را در چشم هاى كوچك او بينى تا بدانى او نظر كرده است. چه عمرى! چه اشكى! چه استقامتى! چه جنگى! چه رخى! چه نظرى! چه نظر كرده اى! حال آیینه شو و زيبايى حوا را بين، ببين زيبايى چه كسى روى چهره او سايه انداخته است، چه تاريكى! چه تنهایى!
اشك شو تا ببينى چه كسى ازچشمِ حوا براى حوا اشك مى ريزد، چشم شو تا ببينى چشم چه كسى به چشمانِ تو و حوا خيره شده است.
244
Made with FlippingBook