نقره داغ

مهرویه مغزی

نقره داغ

شيرين درخت بهشت تناول كند تا با هم از بهشت و از جهان انوار خارج شوند و در جهانى ديگر، كه از جنس شيشه و از سايه نور بود، نقشه الهى را اجرا كرده و آئینه بسازند. آدم و حوا هر دو از ميوه درخت علم وحكمت الهى تناول کردند، با اراده الهى از بهشت بيرون آمدند تا نقشه الهى را در جهان ماده پیاده كنند. در خارج از بهشت به نسل آنها اراده عطا شد، و لى با مرور زمان طعم شيرين و عسلى ميوه بهشتى در دهانشان كمتر و كمتر شد و موقع هضمش رسيد و امتحانات و مشكلات آغازشد. سخت ترين امتحان آنها در خارج از بهشت؛ اراده كردن براى يافتن زيبائى و نور بود، ولى از آنجا كه خدا مى خواست كار آنها را تا اندازه ای آسان كند در دل آدم طلب ديدن زيبائى را، و در دل حوا طلب ديدن نور را بوديعه گذاشت. بعبارت ديگر در دل نور (آدم) طلب ديدن زيبائى (حوا) را، و در دل زيبائى (حوا) طلب ديده شدن در نور(آدم) را، بوديعه گذاشت، تا نور و زيبائى یکديگر را در خارج از بهشت يافته و براى يكديگر آئینه شده و آئینه بسازنند. پرسيد: مگر آدم از زيبائى، و حوا از نور بهره نداشت، كه بايد آن را در ديگرى مى يافت؟ قصه گو در جواب گفت: خدا نور و زيبائى را به يك نسبت مساوى بين آدم و حوا تقسيم بیک نسبت مساوى، چون مى خواست چشمه طلب ‌ نكرد، بهر كدام از آنها سهم داد ولی نه را در دل آدم و حوا باز كند. قصه گو سكوت كرد و بعد از چند ثانيه به حرفش ادامه داد و گفت : در حقيقت خدا هر چه را كه خود داشت و طلب مى كرد، را در دل حوا و آدم بوديعه گذاشت. پرسيد: چطور؟ را در آئینه ببيند و " سرالله " قصه گو گفت : خدا مى خواست تصويرخود و يا انسان كامل شناخته شود، و طلب دیده شدن و شناخته شدن را در دل آدم و حوا هم بوديعه گذاشت. شنونده داستان حرف قصه گو را قطع كرد و گفت : سئوالى دارم و جواب صريح مى خواهم.

89

Made with