اتهام جاسوسی
بهائیان به جاسوسی
ئ بها ی ستیزی اتهام و
نادر سعیدی
چندی است که اندیشه آزادی و دمکراسی و احترام به حقوق بشر در میان نویسندگان و
روشنفکران ایرانی گامی بلند در جهت شجاعت و خود آگاه ی برداشته است. روشنفکر در تحلیل
نهایی کسی است که خودش بیندیشد و بر اساس خرد و بررسی واقعیتها به تحلیل جامعه پرداخته و
دروغهای متداول فرهنگی را مورد سوال و کنکاش قرار دهد. نتیجه چنین اندیشه ای روشن
ساختن تاریکیهای ذهنی و تبعید دیوهای انسان ستیزاز تاریک خانه های فرهنگ اجتماعی یعنی
به خود آگاه ی است. این حرکت چیزی جز بت شکنی و بازگشت انسان و انسانیت
تبدیل ناخود
آگاه
به خانه خویش نیست. کار روشنفکر ان است که به تولد و ظهور انسان کمک کند. ظ هور انسان
یعنوان انسان به این معنی است که آدمی بر اساس حقیقت وجودش یعنی هش ی اری و آزادی و
اصالتش تعریف گردد و نه بر اساس وی ژ گیهای بدنی یا خاک ی او. در جامعه ای که انسان پدید
آمده
است و آدمها بعنوان انسان و نه حیوان و کالا مورد معامله و رفتار قرار می گیرند خبری از نظام
، نظام نج است ، نظام مردسالاری و نظام ارتداد و تبعیض و خفقان مذهبی
، کاستی نظام ن اد پرستی ژ
نیست. آنچه که در همه این نظامها و فرهنگهای ضد انسانی مش ترک است تقلیل هویت راستین و
دنی و حیوانی یعنی نفی انسان بعنوان موجودی ازاد و اند ی شمند است.
آدمی ان به وی گیهای ب ژ
قوق ح
آدمها همگی در برابر قانون مساوی هستند و کار
در جامعه ای که دران انسان تولد یافته است
نظامهای سیاسی و قضایی حفظ و پاسداری این تساوی حقوق اس ت. وجود قوانین تبعیض علیه
ه گروه ای گوناگون بر اساس اعتقاد مذهبی یا جنسیت یا رنگ پوست یا آرمان ها ی اجتماعی آنها به
این معنی است که قانون جامعه ت بلوری از فرهن گی ضد انسان است. چ نین فرهنگی کارش تبدیل
ی بی جان یعنی انسان کشی و انسان زدایی است.
انسانها به حیوان و یا یک ئیش
به همین دلیل است که علامت شاخص روشنفکر راستین دفاع از حقوق اقلیتهایی است که در
تاریخ آ ن جامعه اماج نه تنها ظلم و تبعیض بوده اند بلکه فرهنگ انسان زدا نیز با بهانه ها و دلیل
تراش ی های گوناگون به مسخ حقیقت و توج یه ستم بر ان اقلیتها پرداخته است. رسا لت اندیشمندی
که حاضر نیست حرکت رهایی بخش اندیشه ازادش را در معبد زور و زر قربانی نماید این است
معطوف به برابری
که این دروغهای شایع فرهنگی را مورد سوال قرار دهد و به ا یجاد فرهنگ
ی
حقوق همگان و آزادی عقیده و اندیشه کمک نماید. بعنوان مثال روشنفکر کسی بود که در زمانی
1
ک ه برده داری بر اساس هزار دروغ نژ ادپرست ا نه مورد قبول عامه مردم بود و رهبران دینی هم
ازلی و اراده تغییر ناپذیر الهی معرفی می کردند از حق آزادی
برده داری را قانون
همگان
ی
دفاع می نمود و ورشکستگی و پو شالی بودن ان عقاید ارتج ی اع
بعنوان حقوق انفکاک ناپ ذیر
بشر
را نما یان م ی ساخت. این است که روشنفکربودن نیازمند استقلال فکری انصاف شجاعت و
انقطاع است.
هر فرهنگی بگونه ای وسواسی در مورد یک اقلیت بخصوص دست به دروغ پردازی و افترا و
ژ ظامهای ن ادپرست این
تخیل میزند و خود را بر اساس تضاد با ان اقلیت تعریف می کند. در ن
لاق اژ یت ن دی مظلوم است که بعنوان "دیگر" ان جامعه و فرهنگ تعریف می شود و هرچه که در
ان جامعه پلید و نفرت انگیز تلقی می شود به ان گروه نسبت دا ده می شود و در عین حال برای
برای مردم روشن نشود هر گونه ارتباط نزدیک با ان گروه
اینک ه دروغ بودن این تصویر
واژگون
گروه نجس و ناپاک و آلوده قلمداد می شو د. در فرهنگ
ستم دیده ممنوع و منفی تلقی میگ ان ردد و
بیش از هر گروهی اقلیت بهائی بوده است. در نتیجه نه تنها این گروه
ایران این گروه " دیگر "
بطور منظم در صد و هفتاد سال گذشته مورد تبعیض و کشتار قرار گرفتند بلکه بعلاوه
سنت پرست فرهنگی نیز با هزار توهین و د شنام به توجیه این ستم پرداختند. این
دستگاه ایه
د ویسن گان و تحصیل رده ک
س و تاریکی ذهنی و فکری تا بدان ح د شدید بود که حتی برخی از ن
سوا و
های ایرانی ن یز علیرغم برخی بت شکنیهایشان در مورد فرهنگ بهائی ستیزی به تکرار همان
دروغهای ارتجاع ی م شغول بودند یا لااقل در مورد این سادیسم فرهنگی که بنام خدا و حقیقت ب ه
ا نسان زدایی و انسان کشی می پرداخت و می پردازد سکوت می گزیدند.
اما خوشبختانه در دوسال گذشته موج روشنفکری ایرانی جهشی بزرگ ی افته و بسیاری از
نویسندگان ایرانی علاوه بر کنکاش در مورد جوانب گ وناگون فرهنگ و جامعه ایرانی به شکستن
بهائی " پرداخت ه اند وبا شهامت تحسین بر
یعنی سکوت در باره وا ه "ژ
بزرگترین تابوی فرهنگی ما
فرهنگی را نیز مورد بررسی قرار دادند و ستم و اجحاف بر
انگیزی این نقطه کور ناخود
آگاه
پ رشید و یشاهنگ ایرانی درود می
بهائیان ایرانی را مح کوم نمودند. بر این رادمردان و
رادزنان
فرستم. این روند مایه شادمانی هر ایران دوستی است چراکه نه تنها یک نوع بخصوص ستم و
بیداد ر ا در فرهنگ ما محکوم می نماید بلکه بعلاوه طلیعه ایست از اینکه اندیشه آزادی و حقوق
و انتزاعی خارج شده و در جهت واقعی شدن و خود آگاه ی و
بشر از حالت شعاری ناخود
آگاه
2
انضمامی گشتن حرکت میکند. شکستن این تابو طلیعه تولد انسان در نظام فرهنگی و قانونی ایران
است.
هر فرهنگ گروه "دیگر" را براساس عقده ها و حساسیت های خودش تعریف می کن د. در گذشته
دو دسته از این عقده ها در فرهنگ قرن نوزدهم ایران رواج و قدرت بسیار داشتند. یکی عقده
ن های ج سی و دیگر عقده های مذهبی. طبیعی است که د ر فرهنگ بهائی ستیزی گذشته همواره
بهائیان بر اساس این دو نوع افترا و مکانیزم فرافکنی روانی مورد توهین و مسخ و دشنام فرار
بگیرند. پرتاب خیالی عقده های جنسی به بهائیان ترفند کارایی د ر دست سنت پرستان بوده است.
برخی از ایرانیان
این تخیل بیمارگونه جنسی در م ورد نام بهائی تا به حدی در تارو پود ناخود
آگاه
به ان باور دارند. مسئ له
رسوخ داشته است که هن وز هم در قرن بیست و یکم شماری از
مردم
دردناک فقط این نی س ت که این تخیلات جنسی بهائی ستیزان همگی دروغ و عکس حقیقت است.
دردناک تر از ان این است که رواج این باورها حکایت از این واقعیت می کند که تا چه حد امتناع
از اندیشیدن و گریز از آزادی و خودکشی انسانیت در جامعه ما رواج داشته است. اتهاماتی نظیر
جنسی می یابد یا
در جلساتشان چراغ خاموش می کنند و هر کس باهرک آمیزش س
این بهائیان که
به این نوع جلسات برای اغوا و فریفتن
را
اینکه بهائیان مسلمانان کنجکاو در مورد آئین بهائی
ایشان می برند (که با اتهام سنیان حاکم نسبت به شی عیان اسماعیلی برای منفور جلوه دادن آنها در
میان مردم شباهتی عجیب دارد) د و نوع عملکرد اجتماعی داشت. از طرفی مردم را ا بهائیان ز
را پنهان
بیمناک و متنفر می کرد و از طرف دیگر جذابیت و خلاقیت فرهنگ سنت شکن بهائی
می ساخت . پس علت جذابیت مردم به آئین جدید خلاقیت جهان بینی بهائی و انطبلق ان با تول د
انسان نیست بلکه اغوای جنسی و ی ا ریختن دوایی در چایی مجلس بهائی است که آدمها را می
می کند. یا هنوز هم هستند ایرانیانی که فکر می کنند در میان
فریبد و انان را ناخود بهائی آگاه
بهائیان برادر و خواهر با هم ازدواج میکنند. این در موقعی است که بهائیان در همه جای ایران و
یشناسند و آنها را می بینند. شاید نگاه می
در هر محله ای بوده و می باشند و مردم هم آنها را م
کنند ولی نمی بینند. 1
دسته دیگر از عقده ها و حساسیت های فرهنگی ما به مس ئ له مذهب و خداپرستی مربوط می شود.
منطق و جهان بینی ارتداد شاید مخوف ترین و عقب افتاده ترین شکل انسان کشی و انسان زدایی
است یعنی فرهنگی است که اندیشیدن را جرم نابخشودنی قلمداد میکند وقبول یک دین را به این
معنا می گیرد که از ان به بعد ان فرد حق اندیشیدن ندارد و با ایمان به یک دین باید انسانیت خود
3
را طرد و سلب نماید و نه تنها خودش از اندیشیدن احتراز کند بلکه با دشنام و کشتار دیگران را هم
از اندیشی دن ممنوع سازد. آدمی به اندیشیدنش ادم است و فرهنگ ارتداد یعنی تقلیل انسانها به
درندگان ارض. به همین ترتیب این ف کر که دگر اندیشیدن خصوصا دگراندیشی مذهبی جنایت و
جنگ با خداست و این احساس که وجود دگر اندیش مذهبی لطمه و توهین و تعدی به ناموس فرد
است ودر نتیجه باید با شدت و غلظت این آلودگی را طرد نماید زمینه احساسی بسیاری از
متدین
مقلدان مذ هبی ما بوده و می باشد. جای تعجب نیست که رهبران ارتجاع برای منفور ساختن
منکر حقانیت آئین اسلام هستند و به
بهائیان در میان مردم به تک رار این دروغ بپردازند ک بهائیان ه
تو حید و خد اپرستتی عقیده ندارند ب لکه بهاءالله را خدا می دانند . حقیقت این است که بهائیان البته
ی الهی می دانند وبه ان ا حترام میگذارند. اما براین باورند که قوانی ن اسلام برای
آئین اسلام آئین را
است اما
دوران گذشته قابل اج را بوده است و در مرحله خود به تمدن و پیشرفت بشر کمک کرده
ان قوانین دیگر برای نیازها و ویژ گیهای جهان امروز مناسب نیست همانطور که دستورات آئین
بهائی نیز صرفا برای زمان محدودی قابل اجراست و در مراحل بعدی پیشرفت انسان اعتباری
نخواهد داشت.
انان را خدا می دانند
در این میان ا ین تهمت که باب و بهاءالله ادعای خ دایی کرده اند و بهائ
یان
بیش از هر اتهامی توسط سنت پرستان تکرار می گشت. البته در زمان حیات بهاءالله نیز این
اعتراض توسط مرتجعان تکرار می گشت و به همین جهت بهاءالله در نوشته خود خطاب به یکی
از این مر تجعان یعنی قاآ م شرم دارد خودرا به هستی و وجود نسبت دهد تا چ ه رسد ب ه مراتب فوق ان" 2 و در نوشته هایش مکررا توضیح می نجفی توضیح می ده د که " این مظلو عبد و این
ایشان که از خدایی هر یک از پیامبران خدا سخن گفته شده این
دهد که معنای عباراتی در
آثار
نیست که این پیامبران خدا هستند بلکه بیان یک نکته عمیق عرفانی است یعنی آنکه خدای واحد
مافوق درک انسان است و زبان ب شر فقط صفات بشری و مخلوق را ارائ ه می کند و نمی تواند
خدای راستین را توصیف ک ند چرا که همه انسانها و حتی همه پیامبران ازجمله باب بهاءالله و در
مقابل ان حقیقت مطلق متعالی نیستی محضند. پس به این دلیل خد ایی که مردم در ذهنشان با صفات
و توصیف مشخص تعری ف می کنند خ دای راستین نیست بلکه یک تصور ذهنی است. در نتیجه
بهاءالله در سطح عرفانی و فلسفی دقیقی بیان داشت که تعاریف انسانها از خدا ربطی به خدای
خدای
راستین ندارد بلکه در اوج خود این تصاویر ذهنی آدمی ان اشاره به تجلیات " " اهر مظ"و "
که مردم به عنوان خدا در
راستین در عالم مخلوق دارد. به این علت اس ت که از نظر بهاءالله آنچه
4
ذهنشان توصیف م ی کنند به مظاهر و تجلیات خدا مر بوط می شود و در واقع در اوج خود
توصیف همه پیامبران (و نه فقط باب یا بهاءالله) به عنوان بزرگترین مظهر و تجلی خدا در دنیا
می باشد. اما گفتن این مطلب به عکس دروغ پردازی سنت پرستان بیان تنزیه خداست و اینکه
بهاءالله و همه پیامبران در مقابل خدای راستین نابود محض هستند . در واقع آئین بهائی تنها آئین ی
است که اندیشه استعلای خدای واحد را منظما مطرح می کند و از ت صورات قشر ی در مورد
خدا وند که خود نوعی بت پرستی خفیف است فراتر می رود و نشان می د هد که آنچه که در ذهن و
زب ان مردم بعنوان خدا توصیف شده است تنها توصیف تجلیا ت خدا در دنیاست و نه حقیقت و ذات خدا. این اندیشه ا ن دیشه راستین تن زیه و تعالی خداست ونه اینکه بهائیان پیامبران ر ا خدا بدانند. 3 اما
مرتجعان قشری چند عبارت در نوشته های بهائی را که بر این نکته لطیف دقیق دلالت می کند بر
ه نداشتن اعتقا د به خدا
اساس مفاهیم سط ح ی خود مورد سو ت ء عبیر قرار می دهند و بهائیان را ب
متهم می سازند. بیش از ص د سال است که این دروغ را گفته و می گویند و در عین حال با ممنوع
ساختن چاپ و انتشار نوشته های بهائی در ایران مانع می شوند که مردم حقیقت این مطلب را
بفهمند و تنها با تکرار این عبارات و مسخ معنای ان در روزنامه ها و منابر و کتابها و کنفرانسها
امید دارند که مقلدان خود را از اندیشیدن و تفاهم و انسانیت دو
ر دارند.
اما اگرچه در ایران قرن نوزدهم بخاطر نوع عقده ها و حساسیتهای فرهنگی ان زمان بهائیان
فرهنگی از طریق افتراهای جنسی و مذهبی مورد تحریف و مسخ قرار می گرفتند
بعنوان " دیگر "
اما در قرن بیستم و بیست و یکم حساسیت و وسواس فرهنگی جامعه ما بیش از هر چیز شکلی
س یاسی به خود گرفته است به این معنی که اکنون مبنای اصلی برای تعریف "دیگر فرهنگی"
خارجی جلوه دادن و جاسوس خارجیها بودن و ساخته روس و انگلیس و صهیونیزم بودن شده
"کار انگلیسیهاست" را تا به حدی مورد
است. تردیدی نیست که فرهنگ ایرانی تا حدی
شعار
اغراق و کلی بافی ک رده است که هر گروه ایرانی گروه مخالف خود را جاسوس انگلیسی ها می
داند. رژ یم فعلی ایران همه دگر اندیشان را به جاسوس بودن متهم می کند و تقریبا همه مخالفان
انقلاب مطمئ ن هستند که انقلاب ا سلامی ایران توطئۀ انگلیسیها بود تا جلوی پیشرفت ایران را
بگیرند . اندیشه توطئ ه بعنوان عام ل اصلی بررسی تاریخی در واقع بشکل بیماری دسته جمعی در
است و البته ب ه همین دلیل است که ما هیچوقت مسئ ولیتی برای چگونگی مسیر
آمده گ ما در
فرهن
تاریخمان را قبول نمی کنیم و خود را صرفا بازیچه ای پذیرا در برابر نیروهای خارجی تصور
می کنیم. البته شک نیست که بسیاری از گروههای خارجی در تاریخ ایران به استع مار و استث مار
5
کشورمان پرداخت ند و تا انجا که توانستند به توطئ ه و دسیسه علیه پیشرفت ان اقدام نمودند. ولی این
به ان معنا نیست که همه چیز کار انگلیسیهاست و هر ان کس که با ما متفاوت می اندیشد جاسوس
خارجی است. در فرهنگ قرن بیستم ایران همسوی اهمیت یافتن هر چه بیشتر تعریفی سیاسی و
نیز ستیزی عوض می شود و بتدریج نوع اتهامات به بهائیان
ملی از هویت ایرانی شکل چیره بهائی
به موازات این تغییر حساسیت دگرگون می گردد. جالب است که در 60 سال اول آئین بهائی
رهبران سیاسی به هیچ وجه بهائیان را عامل
اعم از رهبران یا دینی
هیچ یک از مخالفان
ی بهائ
" طرفداران مشروعیت " مانند فضل الله
سیاست خارجی نمی دانستند. حتی در زمان مشروطی
ت
را به این دلیل نفی می کردند که از نظر بهائیان باید همه ایرانیان صرفنظر از
نوری آئین بهائی
مذهبشان بعنوان شهروند ایرانی در مقابل قانون برابر و محترم باشند و البته برای فضل الله این
باور کفر و مح اربه با خدا بود. سردمداران سنت پرست در ان زمان بهائیان را به خاطر اعتقادشان
به تساوی و تقدس حقوق همگان مورد طرد و دشنام و نفرین قرار می دادند و اعتقادی به انگلیس ی
بودن یا صه یو نیست بودن بهائی نداشتند. اما حال که زمانه عوض شده است و فرهنگ ایرانی
علیرغم همه کوششهای مرتجعان به آرمان برابری حقوق همگان دلبسته است مرتجعان نمی توانن د
را بخاطر عقاید راستینش مطرود سازند. نتیجه ان است که در قرن بیستم اگرچه
آئین بهائی
اتهامات جنسی و مذهبی ادامه یافت اما افترا و بهتان و دروغ در مورد خارجی بودن و سیاسی
بودن و جاسوس بودن بهائی ترفند چیره "دیگر پردازی" برای طرد و منفور ساختن این اقلیت شده است. 4
جای بسی تعجب است که سنت پرستانی که به نام اسلام به تبعیض علیه گ روههای گوناگون ایرانی
می پردازند خود را ایران دوست می خوانند و آئین ایرانی بهائی را متهم به ایرا ن ستیزی می
بلکه پدیداری سیاسی است . گویا این افراد اسلام را
بهائی که ویند
کنند. به بهائیان می گ
ت دین نیست
گویا اسلام از
امری غیر سیاسی می دانند و با هرگونه مداخله دین در امور سیاسی مخالفند و
هاجت طریق م خارجیان یعنی اعراب به ایران نیامد. در واقع عکس این اتهام مصداق دارد یعنی
را عقیده بر ا ن است که دیانت و سیاست باید از
از ایران بپا خاست و آئین بهائی
آئین بهائی
با هرگ ک ونه ح م جهاد و شمشیر و تبعیض و ن جس دانستن انسانها
یکدیگر جدا باشند و آئین بهائی
و حکم انسان زدای ارتداد مطلقا مخالف است. مرتجعان به بهائیان اتهام می زنند که ایران دوست
نیستند و ذلت ایران را می خواهند. اما در واقع دارند اتهاماتی را که قرنها توسط ایرانیان ملی گرا
به خودشان زده شده است به بهائیان پرتاب می کنند. مخال ف ان اسلام نه تنها اسلا م را نظام استعمار
6
خارجی که با اتش و خون و با تهاج م بر کشور ایران تحمیل گردید می دانند بلکه به آیات نیز قران
استناد می کنند که در ان نه تنها شکست و ذلت ایران توسط رقیب و دشمن تاریخیش یعنی رومیان
پی ش بینی شده است (و هم من بعد غلبهم سیغلبون) بلکه این ذلت و ش کست ایران را بعنوان
بشارتی که مومنان را شادمان خواهد ساخت معرفی می نماید (یومئ ذ یفرح المومنون ) و این
. میگردد 5 حال مایه شگفتی
شکست و ذلت ایران بعنوان خواست خدا و تحقق اراده و فعل خدا ارائه
نسبت می دهند. اما تفا وت در این است که
است که همان اعت راضات را مرتجعان به آئین بهائی
هر گونه قهر و خشونت و جهاد و تحمیل عقاید را حرام
بهائی
پیامبر بهائی خود ایرانی بود آئین و
کرده است و با تاکید بر اصل برابری حقوق همه انسانها و دعوت به صلح عمومی و نفی جنگ و
پرخاشگری و تاکید بر لزوم مشورت و ت ساوی و دمکراسی در سطح بین الملل ی برای حل
اختلافهای بین کشورها بنیان هرگونه استعمار را طرد و نفی کرده است. به همچنین هر کس که
با بهائیان اشناست می داند که بهائیان عاشق ایرا نند زیرا ایران را سرچشمه آزادی و رهایی تمام
اهج ن می دانند و هر قسمت ایران را مقدس و زیارتگاه می شمار ند. حتی به همین علت است که
ه ر غیر ایرانی هم که بهائی شود خود بخود شیفته و دوستدار ایران می گردد. سرتاسر نوشته
آکنده از ستایش ایران است. بهائی نه تنها از شکست و ذلت ایران خوشحال نمی شود
بهائی های
و خواهد شد
وعده می دهد که ایران غبطه گاه عالم و عزیزترین کشور دنیا
بلکه همه بهائی آثار
اینکه وظیفه هر بهائی است که با جان و دل بکوشد تا با صداقت و امانت به خدمت ایران بپردازد.
را که فرهنگ
خویش آئین بهائی
مرتجعان تصمیم گرفتند که بخاطر ح فظ منافع مادی و
سنتی
خرد گرایی و برابری و دمکراسی و آزادی است و در ان جایی برای اخوند و کشیش ن یست و
اصل تقلید انسان زدا را منتفی می سازد با توجه به حساسیت نوین فر هنگ ایرانی یعنی ملی ت
جی و جاسوس جلوه دهند. و بدین تر تیب مخصوصا از وسط قرن بیستم به
گرایی پدیداری خار
تکرار و ترویج این دروغ بزرگ پرداختند و از همه رسانه های فرهنگی و عمومی در جهت این
مغزی عامه مردم اقدام نمودند. زمی نه تعصب مذهبی در میان حتی تح صیلکرده های
شستشوی
ایرانی و ممنوعیت قانون ی و فرهنگی بهائیان برای انتشار نوشته های خود باعث شد که این دروغ
واقعیت
از دید
یا ناخود
به آسانی مورد قبول بسیاری از ایرانیان قرار گیرد زیرا که خ آگاه ود
ن
آگاه
می کردند و صرفا بلندگوی فرهنگ تقلید گشتند. اما
در م ورد این ن قطه کور فرهنگ ایرانی ا تراز ح
روشنفکران ایرانی در این اواخر قدمی والا برداشته و متوجه شده اند که آزادی ر استین ایران
نیازمند آزادی مظلوم ترین ا قلیت ایرانی است که حقوق انسانیش تا کنون مورد غفلت روشنفکران
7
ایرانی بوده است. علت این بیداری یکی افزایش سیاستهای ظلم و تبعیض و فحاشی مرتجعان در
رشد روشنفکری راستین در میان ایرانیان و دیگر بی
چند سال اخیر نسبت به بهائیان و نیز
اعتمادی کامل مردم به شعارهای سنت پرستی فرهنگی و سیاسی است چرا که همگان در هر
موردی از دروغ بافی مرتجعان باخبر شده اند. هم اکنون روشنفکر ایرانی در ارتباط با آئین بهائی
در برزخی بسر میبرد. از طرفی می داند که ظلم مرتجعان به بهائیان مبتنی بر دروغ و درندگی
راستین بهائی ندارد زیراکه مبنای اطلاعاتش از
است و از طرف دیگر هنوز اشنایی با آرمان
های
بیشتر مطالبی است که در نوشت ه های ردیه نویسان مطرح شده است. قدم بعدی این سیر
این
آئین
ظ ف اقلیت م لوم توسط تاریخنویسی ظالم اکتفا نکند و
رو شنفکری در این جهت است که به تعری
بکوشد که به مظلوم فرصت دهد که باورهای خود را به مردم ایران نشان دهد و وارد گفتمانهای
روز شود .
می پردازم.
این مقاله بطور مختطر به بررسی اتهام سیاسی و جاسوس بودن آئین بهائی
باقی در
پاره ای رسانه های عمومی ایران که کاملا با فشار مرتجعان به رسانه های خصوصی یعنی
مروجان دروغهایی که به نفع اقلیتی واپس گرا می باشد تبدیل شده اند هر روز وسواس اصی خ
دارند که به بهائیان توهین نمایند و آنها را جاسوس بخوانند و هر آ روز نان را به اتهامی جدید که
د ر تخیل تنگ نظرشان پرداخته می شود متهم نمایند. تازگی هم مرتجعان ترفند نوینی ساخته اند
نان را محاربه با خدا معرفی نمایند انان را به جرم " اقدام علیه ا منیت ملی "
یعنی بجای اینکه آ گناه
نای اقدام علیه امنیت ملی است.
متهم می سازند. در واقع اندیشیدن در مغز همه سنت پرستان ع به م
می کند ب ه صورتی دلبخواهی دست به
اما چون بیان این حقیقت ماهیت انسان ستیز آنها آشکار را
وادان
بیس آگاه
جعل اتهامات خیالی می پردازند شاید که با بسیج ساختن تعصبات خود اخود و ن آگاه
علیه بهائیان اف کار مردم را از واقعیتهای دردناک جامعه فعلی ایران منحرف نمایند. اما دروغ
بودن این اتهامات را می توان با اندکی اندیشیدن ادراک کرد. در اینجا به چند دلیل بسیار آشکار
اشاره می کنم.
اول : اگر بهائیان جاسوس بودند مانند همه جاسوسان دنیا دست به تقیه می زدند .
بهائیان در ایران یک گروه نژ ادی یا زبانی با خصوصیتهای قابل شناخت نیستند. به همین دلیل
مگر آنکه خود را معرفی نمایند از ظاهرشان هرگز نمی شود آنها را بازشناسی کرد. به عبارت
دیگر اگر بهائیان ج اسوس امریکا یا انگلیس یا روسیه یا اسرائیل یا عربستان یا چ ین و یا برزیل
8
می بودند به راحتی می توانستند د ر تمام ارگانها ی سیاسی و امنیتی ایران نفوذ کنند تا بتوانند برای
ان کشورها جاسوسی نمایند. آشکار است که اگر بهائیان ساخته سیاستهای توطئ ه پرداز خارجی
می بودند از اول تعالیم ایشان بر ضرورت پنهان کردن ع قیده دینیشان تاکید می داشت و از اول
بلکه دیگر بهائیان
می بودند که نه تنها دیگ ران از بهائی بودنشان خبر نمی ند داشت
گروهی سر
ی
هم از دین همکیشان جاسوس خود بی خبر می بودند. این مطلب کار سختی نمی بود زیرا که
فرهنگ تقیه وی ژ گی شاخص شیعه بوده و می باشد و در نتیجه زمینه فرهنگی ان هم آماده بود.
مرتجعان به بهائیان اتهام می زنند که شما علیه امنیت مل ی اقدام می کنید و جاسوس صهیونیسم و
دیگر کشورها هستید اما هر بهائی را با هر اتهامی به مجرد اینکه بگوید من بهائی نیستم از هر
گونه اتهامی معاف کرده و دیگر آنها را نه تنها جاس وس ندانسته بلکه وطن دوست و ایران دوست
از این شرایط بتوان
و ضد صهیونیست می شمارن د! در واقع دشوار است که چیزی مضح
ک تر
تصور نمود. اگر بهائیان ساخته توطئه خارجی بودند و اگر هدف و وظ فی ه شان جاسوسی بود باید
هرگز خودر ا داوطلبانه
درست عکس این دو واقعیت وجود می داشت. یعنی اول آنکه بهائ
یان
معرفی ننمایند بالعکس کیش و اندیشه خویش را رسما پنهان و انکار نمایند تا بتوانند ازادانه در
یم اسلامی هرگز نباید رسما تبری بهائی را از
همه جا رخنه ک نند و جاسوسی نمایند و دوم آنکه رژ
کوم به مرگ این امکان را بدهد که
اسوس نبودن بگیرد وبه بهائ مح یان
ج دلیل
بعنوان
آئین بهائی
تبری کنند و ازاد شوند. این واقعیت دردناک مانند آفتاب دروغبافی مرتجعان را روشن می کند و
نشان می دهد که مشکل آنها با بهائیان مسئله جاسوسی نی ست بلکه صرف اعتقاد دینی آنها این ست.
و از حق انسان بودن خود دفاع
د بنام
بهائی ی خشونت
به اینکه خود را با وجود
بهائی شهامت
چنین
کند است که اق دام علیه امنیت ملی قلمداد می شود. گویا در کد زبانی مرتجعان انسانیت و صداقت و
زندگی بدون خشونت معنای نوینی یعنی جاسوس بودن یافته است .
هم بتواند وجود داشته باشد
نتیجه منطقی این واقعیت بدیهی این است که اگر یک بهائی
جاسوسی
لازم است آن شخص بهیچوجه خود را بهائی معرفی نکند و همه جا شهادتین گوید و ریش گذارد و
و طلبه روحانیت ظاهر شود تا بتواند واقعا جاسوسی کند. در ن تیجه دستگاههای امنیتی
در لباس
محروم نمایند که به
آزادی ی و
باید ان کسانی را از حقوق شهروند
اگر در فکر امنیت ایران
هستند
بهائیان فحاشی می کنند ودر انتساب به اسلام و هواداری رژ یم سر و دست می شکنند تا بالاترین
شغله ا و نفوذ و امکانات را پیداکنند . چون اگر کسی بخ واهد جاسوس موفقی باشد در جامعه کنونی
ایران دشمنی با بهائیان بهترین و کارامدتری ن راه است. س یاست مرتجعان درست عک س ادعای انان
9
است: انانی را که خود را بهائی معرفی می کنند و حاضرند شغل و مال و آزادی و جان خود را
بدهن د و تبری نکنند از همه حقوق محروم می کنند و انان را به خاطر اینکه خود را بهائی می
نمی دهند ولی اگر
خ وانند جاسوس می شمارند و حتی اجازه ورود به دانشگاه را به جوانان بهائی
آنها در برگه ث بت نام بهائی بودن را خط بزنند و ب ج ایش مسلم ان بنویسند بلافاصله اجازه ورود ب ه
دانشگاه می یابند.
سیاسی برای جاسوسی به نفع خارجیان بود در ان ص ورت باید
توطئ ای ه
خلاصه اگر آئین بهائی
بهائیان تاکید می کردند که وظیفه
به همواره
بهاءالله و عبدالبها و شوق ی ا فندی و بیت العدل بهائی
دینیشان این است که مانند شیعیان دست به تقیه بزنند و برملا ساختن اعتقاد خود را گ ناهی بزرگ
جلوگیری می کردند و برای
معرفی می کردند و ا ز هر گونه تهیه امار کتبی برای معرف بهائیان ی
گمنام ماندن خود از تشکیل جلسات بزرگ ممانعت می کردند و وقتی ماموران سرشماری ایران به
خانه بهائیان می امدن د به بهائیان دستور می دادند که خ ود را شیعه معرفی کنند نه آنکه همگان
رسما اصرار بر بهائی بودن کنند تا آنکه سران سنت پرست مجبور شوند که برای پوشش حقیقت
را در این مورد حذ ف کنند در حالیکه همان مرتجعان در مورد
اصرار کنند که ستون بهائی
تقاضای شغل و کس ب اصرار بر وجود ستون مذهب داشته و دارند تا بهائیان را از هر حقی
محروم کنند.
هان بینی و تعالیم بهائی بجای عقب افتادگی ایران به پیشرفت ایران می انجامد
ج. دوم
یک عامل واضح دیگر که بگ ونه ای آشکار سخافت اتهامات مرتجعان را نشان می دهد این است
که همه تعالیم بهائی به رهایی و تجدد راستین و رشد و تکامل ایران می انجامد . اگر آئین بهائی
ساخته توطئ ه خارجی برای جلوگیری از پیشرفت ایران باشد در ان صورت باید تعالیمش همگی
به عقب افت ادگی و سنت پرستی ایران کمک کند . حال آنکه حقیقت عکس این امر است. یعنی این
آرمان ارتجاع گرایان است که هم در فکر و هم در عمل به عقب افتادگی و استبداد سیاسی و
مذهبی که جذام پ یشرفت اجتماعی است منجر شده و می شود. در واقع یکی از اهداف این همه
دروغ بافی و اتهام نسبت به بهائیان ان ست که حقیقت فرهنگی و تاریخی دو قرن اخیر را وارونه
جلوه نمایند تا کسی رغبتی به مطالعه آرمان ایرانی بهائی نکند. بدین ترتیب که عمال فرهنگ
جهالت و سنت پرستی و تح جر فکری را که در واقع زیربنای ضع ف ایران و تحکم نیروهای
استعماری بوده است بعنوان عوامل بیداری فرهن گی و ترقی ملی و مبارزان استعمار معرفی نمایند
10
و بالعکس باب و بهاءالله را که شکوهمندترین نوآوری فرهنگی و روحانی را برای ایران به
ارمغان آورده و برای اولین بار اندیشهء عدالت اجتماعی، تساوی حقوق زن و مرد، اصل
دمکراسی سیاسی، نفی ناشکیبائی مذهبی، تحریم نظام ب رده داری، الغاء حکم نجاست مذاهب
دیگر، الغاء هرگونه تبعیض حقوقی نسبت به غیر مؤمنان (از جزیه گرفته تا توهین بر مقدساتشان
تا ممنوعیت ایشان از حق آزادی سخن و عقیده تا حکم قتل افراد بخاطر جهاد یا ارتداد و غیره) را
به ایران ارائه نمودند مورد توهین و افتراء قرار داده و آنها را بعنوان حامیان استعمار و عقب
بهائی ستیزان گوش می دهد در واقع باید
افتادگی ایران قلمداد نمایند. وقتی آدمی به گفتمان
واژگون
به این نتیجه برسد که تکیه بر آزادی عقیده و دین و دمکراسی و اصل تساوی حقوق همگان و
عدالت اجتماعی و تساوی حقوق زن و مرد و نفی آزار و تبعیض بر غیر مسلمانان و غیر شیعیان
عامل اصلی عقب افتادگی ایران و حمایت از استعمار است و بالعکس باید که متقاعد شود که سنت
پرستی، تشویق فرهنگ نفرت نسبت به اقلیتهای مذهبی، زن ستیزی و مرد سالاری، زیر پا
اصل آزادی سخن و عقیده در جامعه و نفی دمکراسی سیاسی راه تکامل و ترقی و مبارزه
گذاردن
با استعمار است و اوج تکامل فرهنگی هم در فرهنگ مربوط به آداب نجاست و طهارت و دخالت
در جزئیات زندگی شخصی افراد از جمله آداب مستراح رفتن و جماع و غیره متبلور میگردد.
چنین واژگونی حقیقت تاریخی از غریب ترین مسخهای فرهنگ ی تاریخ بشرست.
یکی از علل اصلی عقب افتادگی ایران و دیگر کشورهای خاور میانه در دنیای جدید،
فرهنگ طرد و تکفیر مذهبی بود که توسط زمامداران مذهبی بر عامهٴ مردم تحمیل می گردید. بر
اساس این فرهنگ معاشرت با اروپائیان و دیگر اقوام و ادیان مطرود گشته و نجاست و گمراهی و
آنها ضلالت مورد تأکید قرار می گرفت. فرهنگ تکفیر بر آن بود که مسیحیان و یهودیان چنان
پست و پلیدند که حتی کتاب های دینی خود را عمداً تحریف کرده اند و لذا فرهنگ آنان فرهنگ فاسد ی
و گمراه است در نتیجه مردم خاور میانه علاقه ای به مطالعهٴ فرهنگ اروپا ئی نداشتند و از اتفاقا ت
اروپا اساساً بی خبر بودند. بالعکس سران مذهبی این جوامع خود را دارای فرهنگ برتر دانسته و
با تأکید بر ایستاگرائی مذهبی، سنت گرائی فرهنگی و تقلید از علماء روحیهٴ تحقیق علمی و تکامل
فرهنگی و خلا قیت فردی و توسعهٴ اقتصادی را سرکوب ن مودند. اگر چه در قرن های شکوفائی
اسلام کشورهای اسلامی نیروی چیره بر نیروهای اروپائی بوده و بسیاری از مناطق اروپا تحت
کنترل و تسخیر نظامی ارتش های اسلامی قرار داشت اما اروپائیان با رویکرد به فرهنگ تحقیق
علمی و آزادی مذهبی بتدریج در جهت علمی، اقتصادی، اجتم اعی و در نتیجه نظامی و سیاسی
11
نیز پیشرفت حیرت انگیزی نموده و بزودی حکومت های اسلامی فائق بر قسمت های گوناگون
اروپا را شکست داده و بتدریج بسیاری از مناطق اسلامی را تحت تصرف و نفوذ خود قرار دادند.
اگر چه عقب افتادگی کشورهای خاورمیانه توسط سیاست های استعماری اروپائی تشدید و تحکیم
گردید اما عوامل درونی فرهنگی این ممالک هم از علل عمدهٴ این عقب افتادگی بوده و می باشد.
فقدان آزادی دین و وجدان، تعرض به عقائد و آزار مردم، و نابرابری و تبعیض حقوقی افراد و
ها بر اساس اعتقادات ایشان یکی از مهمترین موانع رشد علم و صنعت و از اساسی ترین
گروه
هادمان روحیهٴ تحقیق و تتبع و خلا قیت اقتصادی و فرهنگی است. بهمین علت است که بهاءالله در
الواح گوناگون خود از جمله لوح سلطان خطاب به ناصرالدین شاه بر ضرورت آزادی عقیده و
گوناگون خ ود از جمله مقالهٴ شخصی سیاح تحقق
و عبدالبهاء نیز در
دین در ایران تأکید
آثار
نمود
آزادی وجدان را شرطی اساسی برای عدالت اجتماعی و تکامل و تجدد و توسعهٴ اقتصادی و فرهنگی معین . کرد 6 جای تأسف است که این آرمان آزادی و برابری و دمکراسی از ابتدا خود
مهمترین آماج تعرض فکری و ناشکیبائی مذهبی و تبعیض و ظلم حقوقی و توهین و افتراء و
خشونت فرهنگی قرار گرفت. بی جهت نیست که هر جامعه شناس تیزهوش و منصفی بخوبی از
است که شاخص راستین گسترش و رسوخ اندیشهٴ دمکراسی و شکیبائی دینی و
این نکته
آگاه
فرهنگی در ایران درجهٴ کوشش ایرانیان در جهت حمایت از آزادی مذهبی و حقوقی هم وطنان
بهائی خویش است.
مهمترین تعلیم بهائی یعنی اصل وحدت عالم انسانی و صلح عم ومی نفی کامل نه تنها استعمار بلک
ه
طرد علل زیر بنایی استعمار است. بهاءالله به روسای سیاسی دنیا ازجمله روسای استعمار نامه گر
را به عدالت و دمکراسی و خ لع سلاح عمومی و جایگزین ساختن نظامهای
نوشت و هم آنها ه
بجای فرهنگ شقاوت و
سیاست بین الملل
دمکراتیک بین المللی بعنوان مبنای تصمیم گیری در
ن ظامی گرا و جنگجو و متجاوز دعوت ن مود. اگر بهاءالله جاسوس می بود باید تعالیمش توجیه
استع مار می بود و نه نفی کامل ان. حتی اصل لغو جهاد در آئین بهائی یزن نفی کامل هر نوع
استعمار و استثمار می باشد. لغو جهاد در امر بهائی به ا ی ن معنی است که ه ی چ مذهب و کشور و
ی گر تحم ل کند،
فرهنگی حق ندارد که با توسل به زور و خشونت خود را بر مردم و فرهنگهای د ی
به کشورشان حمله کند، مملکت آنها را تصرف نما ی د و از آنان مال ی ات اض افی و باج و خراج
ی بگ ی رد. بد ن جهت است که اصل لغو جهاد نه تنها نفی کامل استعمار غرب مدرن است بلکه بعلاوه
و خراج بر کفار و اهل کتاب، به برده
نسخ حکم حمله به کشورهای غ ی ر مسلمان، تحم ی هی ل جز
12
ی وت اند شه بهائی
ی ض حقوقی م ان مؤمن و غ ی ر مؤمن است. تفا
ی و تبع
کشیدن کودکان و زنان بیگناه
ن است که بهائی با استعمار به هر شکلی مخالف است در
ان انسان ستیز ی در ا
با نظر عجمرت
فقط با آن نوع استعماری مخالف است که در آن خود استعمارگر نباشد والا ه چ ی
مرتجع که یحال
اعتراضی به تسخ ی ر و استعمار و برده نمودن دیگران توسط خودش به اسم د ی نی ید فهی ن و وظ
ندارد. اینکه کسی شعار ضد انگلیسی بدهد که او را مترقی و پیشرو نمی سازد. هیتلر و همه
نازیان دشمن خونی انگلیس و امریکا و یهودیان بودند ولی بجای سربلندی المان و دفاع از حقوق
انسانی مایه نکبت و ذل ت و خج لت المان شدند. اعتراض آنها به استعمار انگلیس نه بخاط ر دفاع
انان از انسانیت بود بلکه بالعکس بخاطر ارتجاع ی بودن و ضد حقوق بشر بودن شان بود که با ان
نفی استعمار و ن ژ ادپرستی و انسان زدایی بطور کلی است و همین
مخ الفت می کردند. آئین بهائی
ن ورشکستگی فرهنگ
است که سنت پرستان را چنی ن به هراس می اندازد زیرا آرمان بهائی اعلا
انسان زدا می باشد .
سوس بودن نه بر مبنای هیچ فعالیت بهائیان بلکه صرفا مبتنی بر تخیل و فن تحریف
اتهام سوم: جا
است .
ساخته سیاستهای خارجی می بود و پیامبر بهائی و پیروانش جاسوس می بو دند در
اگر آئین بهائی
ان صورت در این مدت ص د و هفتادسال یک دشمن بهائی م ی توانست با مدرک و دلیلی عینی
جاسوس بودن بهائیان را بر اساس اعمال جاسوسی آنها مشخص نماید. اما عجیب است که با آنکه
ذر را زیر ه بین قرار داده و می دهند نتوانستند یک مدرک پیدا و ارائه کنند.
همه چیز بهائیان
بالعکس روش این افراد این است که یا بدون هیچ مدرکی افت را بزنند و آشکارا دروغ بگویند یا
را بدست متخصصان استخدامی و قلم به مزد زیرو رو کنند تا چند
آنکه هزاران نوشته های بهائی
جمله پیدا کنند که بتوانند انرا سو ء تعبیر نموده و اتهام ارتباط خارجی به بهائیان بزنند. اساسا ز ا
آنجا که ات هامات وارد بر بهائیان یا دروغ محض است و یا آنکه صرفا استنباطی مبنی بر تعبیر
ومت ن است و نه هیچگونه فعالیت بخصوص آشکار می شو د که همه این اتهامات حاصل بغض
مرتجعان نسبت به نهضتهای مترقی و انسانی است. با آنکه سنت پرستان از دیر زمان در میان
خبرند وهرگز فعالیتی که جنبه سیاسی و
بهائیان ج اسوس داشته و دارند و از همه فعالیتهای با ئی بها
جاسوسی و تو طئ ه داشته باشد در میان بهائیان ندیده اند ولی باز ح رفهای خود را علیرغم همه
و جاسوس
و اقعیتها تکرار می کنند. بعنوان مث ال بهائی ستیزان مکررا می گویند که بهائیان
مامور
13
روسیه تزاری بوده اند. حال آنکه هر واقعیت تاریخ ی نشان می دهد که نمی تواند چنین باشد. از
این بگذریم که مرتجعان کتابی ساختگی با نام یادداشتهای سفیر روسیه در ایران جعل نمودند و ان
هزاران فحاشی و بی ادبی روا داشتند. خوشبختانه این جعل مضحک
را چاپ کردند در آن و
بقدری ابلهانه صورت گرفت که همه محققان غیر بهائی ایرانی که حتی علیه بهائیان هم ردیه
نوشته اند با دلایل گوناگون ساختگی بودن این نوشته مجعول را ث ابت نمودند . خود اینکه مرتجعان
باید برای اث بات اتهام خودشان دست به اینگونه جعل و دروغ بزنند بخوبی نشانی می دهد که همه
این اتهامات جز تخیلات مشتی بشر ستیز نیس ت که از هیچ کاری برای رسیدن به منافع خود
فروگذار نیستند. اما دلیل دیگری که قاطعانه دروغ بودن این اتهامات را آشکار می کند این است
که با انقلا ب کمونیستی در روسیه و انقراض رژ یم تزاری قدرت در دست کسانی افتاد که بخاطر
انکه دین را بطور کلی امری ارتجاعی می دیدند با بهائیان دشمنی داشتند و هر چه که می توانستند
برای سرکوب و بی اعتبار ساختن بهائیان انجام دادند. بدیهی است که اگر بهاءالله مامور و
جاسوس روسی بود این مطلب در توده ای از پرونده های امنیتی رژیم تزاری پیدا می شد و رژ یم
ضد تزاری و ضد بهائی آنها را بر ملا می ساخت تا علاوه بر افکندن بهائیان به زندان در بحث
بته چنین نشد چرا که چنان نبود . پس آشکار است که این
تاریخی هم آنها را بی اعتبار سازند لو ا
اتهام جز فریبی برای مسخ حقیقت بیش نیست.
چهارم: اگر اتهام جاسوسی درست بود این همه تناقض در این اتهامات نمی بود .
توجه می کنیم می بینیم که محتوای این تاریخ پردازیها
وقتی به اتهامات مرتجعان علیه آئین بهائی
همگی با یکدیگر در تناقض هستند. این تناقضها ان چنان فاحش است که در واقع تمامی این
توای این ادعا
اتهامات تنها در یک نکته مشترکند و ان تعریف بهائی به جاسوس بودن است اما مح
اینکه جاسوس کجا هستند و کی جاسوس شدند همه با هم در تناقض است. برای کسی که
ی
عنی
خِرد و اندیشه ا دارد ین واقعیت ثا بت میکند که این نوع جمله ها فاقد محتوای عینی و مفهومی است
بلکه صرفا جمله هایی است که تنها خصلت احساسی دارد و تنها در مورد شخص اتهام زننده و
و خواسته های او به ما خبری می دهد ولی در مورد واقعیت خارجی هیچ اطلاعی نمی
احساس
تا
دهد. بعنوان مث ال وقتی می گوییم " درجه حرارت در زمستان پائین می رود " جمله ای را بر زبان
اوریم ک ه دارای محتوای عینی است و دارد چیزی در باره زمستان به ما می گوید. اما وقتی
می
گویی می م من از زمستان نفرت دارم این جمله فقط ج مله ای احساسی است و دارد احساس ا ت گوینده
14
را توصیف می کند بی آنکه در مورد زمستان اطلاعی عینی بما بدهد. اتهامات علیه بهائیان که
انان را جاسوس م ی خو اند منطقا جز جملات احساسی نیست و تنها دارد خصوصیات گوینده و
دشمنی دارد را بازگو می کند بی آنکه در مورد بهائیان واقعیتی را گفته باشد.
اینکه به بهائی آئین
و اتهامات همگی نفی کننده یکدیگرند و ت نها
دلیل این مطلب این است که محتوای این جملا
ت
بیانگر این خواسته گویندگان است که می خواه ن د که
چیزی که باقی می ماند این است که هم آنها ه
را بد جلوه دهند. اجازه بدهید به چند نمونه اشاره کنم:
بها
ئیان
بنام دیوید یزدان چندی پیش در نشر هی Persian Heritage ای مقاله
ی کی از نو رانی ی سندگان ا
ی
نوشت ی. ا ن شخص در مقاله اش در ا ی ن مورد سخن می راند که بهائ ی ان عمال استعمار انگلستان
ی ن بهائ ان بودند که س ی د جمال الد ی ن افغانی را علم
ی د که ا
مسئله می یگو
هستند و بعد برای اثبات ا
نی
ی ت الله خم نی را علم کردند
ی الله خم نی را پرداختند و آ ی
و این بهائیان بودند که که مخارج آ
تی
کردند
و اینک ه انقلاب اسلامی در ا ی ران ساخته دست بهائ ی ان بوده است! البته این نویسنده شانس دارد که
او درست معکوس می گشت. مث الی
ایران نیست و البته اگر در ایران بود تاریخ بهائی دض
در
دیگر: مرتجعانی که دست به جعل کتاب یادداشتهای دالغورکی سفیر روس زدند باب بهاءالله و را
معرفی می کنند. اما کسانی نظیر کسروی
مامور روسیه که توسط سفیر روس اغوا و پرورده شد
ند
را کاملا بی رابطه با هر
بهاءالله و
دشمنی دار د و بر ان رد نوشته ا باب ست
ا که ب آئین بهائی
سیاست خارجی می داند. اما در چند سال اخیر که تاریخ پردازی یعنی جعل و مسخ تاریخ در
خدمت زورگویان در مملکت ایران به یک حرفه سوداور تبدیل شده است نویسندگانی مانند
آ زار ب و تاب ادعا کرده اند که باب مامور و پرورده انگلیسیها بود. در این میان البته
شهبازی با ه
از نوشته های تاریخ پرداز کانون رهپویان نمی توان غافل شد که در واقع تاریخی بدست داده اند
که تنها بشرطی درست در می اید که باب و بهاءالله ماشین زمان در اختیار خود داشته و به ر سف با
آینده توانسته اند که مدتها پس از وفاتشان توسط انگلیسیها ساخته و پرداخته ه شد و انگاه به صدسال
قبل بازگشته و دینشان را شروع کنند . در این مقالات نویسندگان رهپویان وصال یبد ن گونه تجز ه ی
اند که بعد از آن که واقعه ء رژی در ا ی ران رخ داد، استعمار انگلستان متوجه شد که
کرده ل ی و تحل
تنها چ ی زی که می تواند مانع استعمار در ا ی ران شود، تش عی و اسلام است. به ا ی ن جهت انگل یسی ها به
ی ی تشک ل دادند که چهار نشست داشت. در
ا نها محرم
ی گر ن روهای استعماری ی
ید همراه
ک جلسه
نویسندگان مطرح
ن ی ج توسط ا
ی ن نتا
ها با گفتگوهای مختلف به چند نت ی یا که دند ی جه رس
یا
ن نشست
ن اصل
ی ن جد دی به وجود آورد که ا یدن ی
یک د ید ی که با
شده است. ولی مهمتر ی جه ا ین نت ی
ن بود
15
ی ران ضع ف شده و
کند تا در نت ی جه ا ی
جهاد را نفی کند و بر اصل تسامح و بردباری تاکید مذهبی
که بعد از واقعه ی رژی،
انگلستان بتواند حاکم بر ا ی ران شود. استدلال ا ی ن نویسندگان ا است نی
ی جه، آئ ن بهائی
ی س فهم د که چه عواملی مانع پ ی شرفت استعمار در ا ی ران است و در نت ی
استعمارانگل ی
را به وجود آورد که آئ ی ن نفی جهاد و آئ ی ن بردباری مذهبی است. اما این تاریخ قدری اشکال دارد.
وفات
ی مسئله ا ن جاست که بهاءالله در سال ۱۸۹۲ یعنی همزما ن با واقعه رژی ( 1891 - 1892 )
بغض آلود و افترا آم ی ز، استعمار انگلستان پس از وفات
ی دگاه ا ء هی ن نظر
ی ن از د
. بنابرا ی
دکن می
ی ن که ماش ن زمان در اخت ی ار استعمار
ی عنی ا
ی جاد کند،
ی شود که آئ ن بهائی را ا ی
بهاءالله برآن می
ی انگل س بوده است که بتواند پس از وفات بهاءالله به گذشته برگردد و پ ی غمبری به نام بهاءالله به
از آن حکم جهاد را ملغی کرد ، اصل تسامح و
وجود آور د در حالی که بهاءالله ۵۰
شی سال پ
آشتی یب ن ملل و مذاهب و وحدت اد ی ان را پا ی ه گذاری
ی مذهبی را تأک ی د فرمود اصل و ،
یبایکش
نمود . اصولی که به قول ا ن ی نویسندگان باعث عقب افتادگی ا ی ران است! البته در این چند دهه اخیر
که در سیاست ایران اسرائیل اماج نفرت و خشم مردم شده است اکثر تاری خ پردازیها از صهیونیزم
بیش از صدسال قبل از ایجاد
سخن می گوید حال ا نکه آئین بهائی
بعنوان ریشه آئین بهائی
ن حال در ا ن واحد بهائیان بعنوان جاسوس همه استعمارگران
حکومت اسرائیل بوجود یعدر . امد
تعریف شده اند یعنی همواره جاسوس همه کشورها بوده اند چه روسیه چه انگلیس چه امریکا چه
اسرائیل . ح ال هم اگر فردا چین کشور منفور به حساب بیاید تاریخ پردازان ارتجاع از جاسوسی
کرده
گفته است و در حق ان کشور دعا هم
چین سخن خواه ند گفت زیراکه عبدالبها از چین م بتث
است ! در فرهنگ ارتجاع اندیشیدن گناه نابخشو ند ی است و این است که در این فرهنگ هنوز عده
ای می توانند به این اتهامات علیرغم تضاد فاحش با یکدیگر باور دارند.
ه ای علیه ایران بود باید بهائیان ایرانی داوطلبانه به سرتاسر دنیا
پنجم: اگر آئین بهائی ئ توط
هجرت نمی کردند .
حکایت از ان می کند که این آئین خود را عامل رهایی و آزادی همه دنیا
تمامی تاریخ آئین بهائی
می شمارد و به همین دلیل بهائیان به همه جای دنیا مهاجرت کرده و می کنند تا پیام صلح و
برابری را به همه نقاط دنیا ببرند. مهاج رت بهائیان هم به کشورهای فقیر و هم به کشورهای غنی
هم به شهرها و هم به دورترین قبایل اقیانوسیه و اف ریقا و امریکای لاتین صورت می گیرد. بهائیان
هم در ایران و هم در انگلیس و امریکا و فرانسه و المان به انتشار فرهنگ صلح و وحدت مشغول
16
ران تبعید و زندان الواحی خطاب به زم امداران عالم از جمله
بوده و هستند. بهاءالله دو در
زمامداران ف رانسه و المان و اطر یش و انگلستان و پاپ و ایران و عث مانی می نویسد و همه انان را
به امر خود و به صلح و دمکراسی ملی و بین المللی دعوت می کند. این واقعیتها نشان می دهد که
انی و جهانی است و ربطی به زد و بندهای خاص سیاسی ندارد.
روح
امری
بهائی
آئین ت ماهی
حال اگر بهائیان جاسوس انگلستان برای از میان بردن ایران بودند باید تمرکزشان بر ایران باشد
نه آنکه به قبایل اقیانوسیه مهاجرت نمایند . به همین دلیل است که تعداد بهائیان جاها ی برخ در
ونیزم است دیگر
بسیار بیشتر از تعدا د بهائیان ایرانی است. بعنوان مثال اگر ماهیت بهائی صهی
مهاجرت به دهها کشور فقیر که هیچ ارتباطی با درگیری سیاسی اسرائیل و فلسطینی ها ندارند بی
معنی و بی مورد است. اما می بینیم که مهاجرت بهائیان حد و مرزی نمی شناسد و به همه جای
خود را انتشار دهند. اگر این آئین یک توط ئ ه خاص سیاسی بود باید تنها یک
دنیا می روند تا ئین آ
یا چند نقطه مشخص مورد تاکید انان بود و کاری به دیگر جاها ن می داشتند. مگر اینکه بهائیان را
عامل توطئ ه همه کشورها علیه همه کشورها بپنداریم. جالب است که در هیچیک از این کشورها
بهائیان و نظام اداری دمکراتیک بهائی را نه
دولتهای گوناگون با خصوصیتهای گوناگون
شان
انان را مخالف منافع انسانی می پندارند. تنها در میان فرهنگی که هنوز
می دانند
و نه
جاسوس
این گونه
در قرن بیست و یکم حکم ارتداد را قانون کشور می داند و بر طبق ان می اندیش
د
اتهامات ع لیه این اقلیت مذهبی مطرح می شود.
حرام است .
ششم: جاسوسی در آئین بهائی
ستناد مسخ نوشته های بهائی می پردازند ولی
بهائی ستیزان هزار دروغ در باره بهائیان به ا
کوچکترین علاقه ا ی به نوشته های بهائی در مورد وظا یف بهائی بعنوان یک شهروند و نظر
بهائیان در باره ایران ندارند. در عین حال همه مردم ایران و مخصوصا بهائی ستیزان بخوبی می
دانند که بهائیان تقیه نمی کنند و مرگ را بر هتک اع تقاداتشان ترجیح می دهند. ولی به آسانی
تن اقض ذاتی این دو واقعیت را با مسئ له جاسوس بودن یک بهائی می توان فهمید . عبدالبها در
مورد لزوم خدمت و ا مانت و صداقت هر شهروند بهائی چنین حکم می کند "هر ذلتی را تحمل
توان نمود مگر خیانت به وطن و هر گناهی قابل عفو و مغفرت است مگر هتک ناموس دولت و مضرت ملت ." 7 نو یز بیان می دارد "اگر نفسی موفق بر ان گردد که خدمت نمایان به عالم انسای علی الخصوص به ایران نماید سر ور سروران است و عزیزترین بزرگان." 8 این است نحوه
17
اعتقاد و وظیفه بهائیان و ملاک رفتار و روش کردارشان. جاسوسی را باید در میان کسانی جست
و تعالیم ان باور ندارند و اهل دروغ و تقیه هستند و نه رادمردان و رادزنانی که
که به آئین بهائی
خلاف باورشان سخن نگویند و
حاضرند از همه حقوق توسط انسا ن ستیزان مح روم شوند و
لی
رفتار ننمایند.
نکته دیگری که در این مورد دروغ بودن اتهامات سیاسی بر بهائیان را مشخص می کند این است
که از طرفی مرتجعان می گویند آئین بهائی یک دین نیست بلکه دستگاهی سیاسی و جا سوسی
است و از طرف دیگر می گویند که بهائیان برای استخدام کنن دگان خود یعنی اسرائیل مرتب پول
م ی فرستند. این هم نوع جدیدی از استخدام جاسوسی است که جاسوس نه تنها از استخدام کننده اش
حقوق نمی گیرد بلکه به ان حقوق هم می دهد و نه تنها از این جاسوسی نفعی نمی برد بلکه حاضر
است که هر چه دارد را داو طلبانه فدا نماید ولی بهائی بودن خود را انکار نکند. نه تنها این واقعیت
ماهیت سادیستی این نوع اتهامات به بهائیان را افشا می کند بلکه بعلاوه نشان می دهد که بهائیان
بخاطر اعتقادشان به الهی بودن تعالیم بهائی است که حاضر به این همه ظلم و جفا می شوند اما
اعتقادشا ن را انکار نمی کنند. در چنین شرایطی است که می بینیم تح ریم جاسوسی و خیانت به
اعتقاد بنیادی بهائی است و به همین جهت بر خلاف ریاکاران یک بهائی حاضر است که
وطن
جان بدهد ولی خیانت به وطن ننماید.
اکنون که سخافت اتهامات بهائی ستیزان روشن گردید به مهمترین شکلها ی این اتهامات از طریق
یا افترابندی و یا تحریف نوشته های بهائی اشاره میکنم و آنها را بگونه ای مختصر بررسی می
کنم:
اول: اتهام مبنی بر یادداشتهای دالغورکی سفیر روسیه
. برای اثبات ا ی ن مدعا
ها معرفی می گردد
بر طبق این اتهام مشهور باب و بهاءالله روس ساخته
کتا بی به نام « خاطرات س ی اسی ک ینی از دالغورکی » در سال ۱۹۴۳ در مشهد چاپ می شود و اندکی
پس از آن چاپ د ی گری در همان سال صورت می یگ رد. بر طبق ا ی ن نوشته که متأسفانه در فرهنگ
یا ی ران بس ار اثر می گذارد و کتابی مستند تلقی می شود و هنوز هم در بس ی اری از نوشته ها و بحث ها
ی ۱۸۴۵ تا
ینی شود، ک از دالغورک ی که در فاصله نها ازم
ی ر مورد ا ن مسئله به آن استدلال می
د
آورد و
ادداشت ها را به رشته ی تحر
ی ه در ا ران بوده است، ظا ین ی هراً ا
ی ر روس
۱۸۵۴ یسف
ر در می
18
یآ ران می د و مسلمان می شود و به آموزش علوم اسلامی می پردازد و د
یب ان می کند که به ا ی
رجرگه
کند و بعداً به عنوان ی کی از علما به کربلا
می ملاقات
علما وارد می شود و در ا ی ن مدت با بهاءالله
رود و در آنجا باب را پ دا می ی یفر و را می بد و کاری می کند کند که در آن موقع در کربلا و ا بود
می
ی ن زم نه انجام
ی س هرچه در ا
الی، از آن پ
ادعای مهدو ی ت کند. بر اساس ا ی یب خ یعج ن قصه
که باب
بهاءالله نوشته از ینیک
آثار رد و همه
ی می ابد، بر اثر اعمال ک ینی از دالغو رکی و روس ی ه صورت می یگ
د، دالغورکی برای ساختن خانه ای جهت
دالغورکی است. ا ی ن افسانه تا به آنجا می رود که می یگو
اقامت بهاءالله در عکا، در زمانی که ا ی شان در آنجا سکونت داشت پول می
دهد.
ی سخافت ا ادداشت بر همه کسانی که کوچکتر ی ی ن تحق قی کرده اند، ه ی ن نظر و جعلی بودن ا ین ی
آشکار و روشن است. اول ی ن مطلبی که خواننده را به تعجب می اندازد، ا ی ن است که بر طبق ا ن ی
ی مردم ا ران و همه علما، افرادی بس ای ر جاهل با ی د باشند که ادعای
نوشته، با ی د فرض نمود که همه
ی ک شخص روسی را که تظاهر به اسلام می کند و خود را مسلمان معرفی می کند، از تهران به
کربلا می رود و با علما و گروه های مختلف، در مدارس مختلف زندگی می کند و بعد از مدت
شود و به عنوان سف ی ر روس در ا ی ران کار می کند، بپذ ری ند، بدون آن که تشخ ص ی
کوتاهی سف ر می ی
آقا که ی سفیر قبلاً در م ی ان طلاب و علماء بوده است. اما
دهند، که ا ی ن شخص روسی است و ا آن ی
ی ب و غر ب داشت که
ی
نوشته اولی که در سال ۱۹۴۳ در مشهد به طبع رس ی د، آن قدر غلط ای عج ه
فاحشی آن در
ی هی تار خ کاملاً متناقض بود، به طوری که مجبور شد ند، تغ راتیی
با وقا ی ع مختلف بد ی
ن حال چاپ دوم ن ز ی
به عمل آورده، پس از مدت کوتاهی بار د ی گر دست به چاپ آن ی . با ا زدند
ی های بس اری دارد. به عنوان مثال در چاپ اول نگاشته شده که ک ینی از دالغورکی برای ساختن
غلط
در عکا در آن اقامت داشتند، پول داده است. ا ما جالب است که ک از ینی
بهاءالله که خانه ای
به عکا فوت می کند. سال فوت او ۱۸۶۷ است، بنابرا ن ی
دالغورکی ی ک سال قبل از تبع بهاءالله د ی
اصلاً امکان ندارد که ا ی ن کار انجام شده باشد. از ا ی ن جهت است که نو ی سندگانی که آن را جعل
نند اشتباهی که ذکر شد –
کردند و متوجه شدند که مرتکب غلط های فاحشی در آن شده ما – اند
ن بحث وارد جزئ ی ات و اشتباهات
سعی نموده اند، در چاپ دوم تصح ی حاتی در آن انجام دهند ی در ا .
شوم و به مهمتر ی ن مسئله می پردازم.
ی گر تار
بزرگ د ی
خی نمی
ن کتاب، کن ی از دالغورکی در زم آنها ی مشخصی خودش را به عنوان ی ک عالم
بر طبق نوشته یی ا
کند. اما
بهاءالله و باب اقد م می ا
و مسلم ان جلوه داده و در طهران و کربلا زندگی کرده و به فر فتن ی
ران بود، بلکه
ینی زندگی ک از دالغورکی کاملاً مشخص است. ا ی ن شخص نه تنها سف ی ی در ا هی ر روس
19
ار معروف در روس ی ه بوده است. کتاب های متعدد تار ی خی و دائرة المعارف های
از خانواده ی بس ای
روسی و غ ی ره در مورد او نوشته اند و از ا ی ن جهت تار ی خ زندگی او در دست است. در آن
یها سال ی که دالغورکی بر طبق کتاب جعلی « خاطرات س ی اسی ک ینی از دالغورکی » در تهران و در
کربلا زندگی کرده و خودش را به عنوان مسلمان جا زده و به صورت ی ک عالم، لباس روحان ت ی
ی که در کتب معتبر در
در برکرد ه و مشغول فر ی فتن باب و بهاءالله شده است، بر طبق تار یها خی
ا و استانبول
ی ر روس ه در لاهه، ا یتال ی
ارتباط با ک ینی از دالغورکی در فرانسه و روس نوشته شده، سف ی
بوده است!
های ۱۸۳۷ تا ۱۸۴۲ در
دالغورکی ب ن ی ۱۸۳۲ تا ۱۸۳۷ در لاهه زندگی می کند. در فاصله
ی سال
یتال یا ا به سر می برد و پست س ی اسی خود را در آنجا داراست. در سال های ۱۸۴۲ تا ۱۸۴۵ در
های ۱۸۴۵ تا
استانبول زندگی می کند و البته پس از آن است که به تهران می یآ د و در فاصله
ی سال
ی های خ الی که در ا ی نجا ذکر شده است،
ی ه در ا ران میشود . بنابرا ی ن تمام قصه
ی ر روس
۱۸۵۴ یسف
ی عنی دورانی که ا ی شان بر طبق ا ی ن خاطرات س ی اسی در کربلا ی ا در تهران هستند، ا ی شان در واقع
ی های س اسی بوده
اسی داشته و مشغول فعال
ا و هلند و استانبول بوده و مقامات یس عمده
یتال ی در ا
تی
است.
دالغورکی مطرح شده است، جز دروغ
بنابرا ی ن تمام جعل ی اتی که در ا ی ن خاطرات س ی اسی ک ازینی
ی ست. ا ن مطلب را تمام نو ی سندگان محقق و دانشمندان ا ی رانی مدت ها قبل فهم ی ده و در
یش ن یچ ب یه
که نسبت به د ی انت بهائی
مقالات متعددی نوشته اند. از جمله کسروی است. کسروی با وجود
ان
نوشته، اما در همان کتاب و همچن ی ن در مقالات متعدد
ی خود انه ی ه عل یک رد
دشمنی داشته است و
آورده است و می د یگو
ادداشت ها (خاطرات س ی اسی ک ینی از دالغورکی) سخن به م انی
ین ی گری از ا
ید
چه کسی آن را جعل کرده است. 9
داند که می
اند و
مسئله تحق ی
ی گر ن ز در ارتباط با ا
ی سندگان د
علاوه بر کسروی بس ی اری از نو ی
همگی
ق کرده
نی
ی نوی، استاد دانشکده
بی م ی مجت
ها جعلی و باطل است. به عنوان مثال آقا
نوشته اند که ا ی
ن نوشته
ی اله ات و معارف اسلامی دانشگاه تهران، در مجله ی راهنمای کتاب، سال ششم، شماره ی ک و دو،
ادداشت های
ام که ا ین ی
ی ن و ارد بهشت سال ۱۳۴۲ ، در صفحه ۲۲ یقی«سد: ینو می
فرورد ی
ن کرده
م نسوب به دالغورکی مجعول است یا». شان در آن مقاله، پس از شمارش اغلاط تار ی خی و
از روی هم ی ن مطالب خلاف
ادداشت «د: سینو ها می
درستی ین یا
تناقضات درونی و امتناع م
ی نطقِ
20
Made with FlippingBook