Hava

26 چنینگفت حوا... شــیرين میشــود!

...درخت توت سفیدت كجاست؟ - در قلـب مـن! سالهاسـت بـذر آنراكاشـتهام و بـا اشـك چشـم آبـش داده و میدهـم تـا زنـده بمانـد و مـن بتوانـم لاشـه متعفـن نفـس امـارهام در زيـر درخـت خـاك كنـم تـا میـوهاش شـیرين شـود!! *** ماه! ماه را چگونه میبینی؟ - قرنهاست كه ماه را شكل يك طبق زر میبینم! ازچه زمان ماه را چنین ديدی؟ - از روزی كه مادرم از اين عالم رفت ماه را مثل يك طبق زر ديدم! - شرحش کن! هـر زمـان كـه عزيـزی از ايـن عالـم مـیرود بـا خـود ارواح عزيزانـش را تـا دم مـرز دو عالـم میبـرد، بـه مـرزی میبـرد كـه در آنجـا خبـری از سـوگواری نیسـت. - چرا؟ میخواهـد قلـب عزيزانـش را آرام كنـد. مـادرم بناگهـان و بـدون آنكــه فرزندانــش را از قبــل بــرای رفتنــش آمــاده كردهباشــد از دنی ـا رف ـت و م ـرا ك ـه از درده ـای خـود ب ـهاو پن ـاه ب ـرده ب ـودم تنه ـا گذاشـت، ول ـی در ع ـوض در زمان ـی ك ـه روحـش بهعال ـم بـالا پرمیكشـید مـرا هـم بـا خـود بـر سـر مـرز دو عالـم كشـاند، مكان ـی كـه در آنجـا از غـم خبـری نبـود، هـر چـه ب ـود جشـن و ســرور بــود، و منهــم بــا روح مــادر در حرکــت بــودم در حال ـی ك ـه بان ـگ ام ـان ام ـان اه ـل دنی ـا و گمانهزنیهايش ـان را میشــنیدم. امـواج تهمتهـا هنـوز بـه قلـب مجروحـم میخـورد و دل مـن و قلـب مـادرم کـه هنـوز از ايـن عالـم منقطـع نشـده بـود را مـیآزرد.

Made with