نقره داغ
مهرویه مغزی
نقره داغ
بيا از وحدت خدا، وحدت دين و وحدت انسان يك پرچم بی رنگ دوخته و آنرا باسم خداى يگانه باهتزازآريم، بیا با انوار زمان، نقشی از بهشت در قاليچه مكان اندازيم ، بيا ستاره شويم و بر خاكيان چكه كنيم، بيا با ديدن هلال ماه نيت پاك كنيم، بيا دو نيمه ماه را ماه تمام كنيم، و شبهاى تاريك را براى عاشقان روشنتر كنيم، بيا عاشقان را عاشقتر كرده و معشوقان را از پناهگاهشان بيرون كشيم، بيا اين تلخى را شيرين كنيم، بيا اين سيب نارس را مانند عسل شيرين كنيم، بيا زنده شويم، و مانند زندگان زندگى كنيم، بيا برگ گُل شويم، و بر فرق آب بنشينيم تا عطرمان آب اقيانوسها را گلاب كند، بيا گرده شيرين گل شويم، تا به رودخانه عسل در باغ بهشت وارد شويم ، بيا دعا بخوانيم، تارودخانه شير در باغ بهشت موج زند و كاسه شير خدا را از شير پر و لبريز كند، بيا شراب الهى را با اطاعت از دستورات الهى بنوشيم، و مستى آن را با هم تجربه كنيم، بيا عوض پرنده بودن، پرواز شويم و آسمانها را تا ابد بنوازيم، بيا عوض شنا كردن شنا شويم، تا خوراك كوسه ها ى دريائی نگرديم ، بيا عوض هوا، نسيم شويم تا نفس بد خواهان بر ما نخورد، بيا عوض آتش، گرماى آتش شويم، تا خلق خدا را نسوزانیم، بيا عِوَض گره زدن به دل يكديگر، گره عشق را به آب و هوا زنيم، بيا عطر ارواح را با مشام روح استشمام كنيم، تا در عالم بالا ارواح را از عطرشان شناسایى كنيم، من " ، " من زنده ام! " ، " من هستم! " بيا از دل فريادى برآريم ، همه فرياد شويم و فرياد كشيم : " من وجود دارم! " ، " اينجا هستم! بيا سيب باغ بهشت را دوباره با هم قسمت كنيم، تا تمام خاطرات بد و ناگوار ما از هم ديگر " در آتش پاك كننده سوخته و خاكستر شود.
147
Made with FlippingBook