نقره داغ
مهرویه مغزی
نقره داغ
سرالله نفس عميقى كشيدند و فرمودند: آنچه را براى تو فاش كردم از اسرار است و عوام از آن خبر ندارند. اراده الهى است كه تو به مقام خود واقف شده و در نورزيبايى ات را ببينى، تا همانطوركه در باغ بهشت از خدا اطاعت كرده و قبل از آدم ميوه درخت بهشت را تناول كردى، حال هم از حق اطاعت كرده و أولين " قدم به سوی نور و آدم برداری . سرالله، كه خود از نسل آدم بودند، راز خلقت حوا را براى حوا فاش كردند و به حوا فرمودند خلقت انسان به اراده الهى از حوا شروع شد، چون حوا بود كه از آدم خواست سيب را بخورد! از فاش شدن راز خلقت حوا آه از نهاد كائنات بر آمد! اين سئوال از ذهن خلق خدا گذشت: خلقت انسان از سرالله شروع شد، نه از حوا! و جواب فورا به قلبشان آمد: سرالله تصوير كاملى از نور وزيبائى خود خدا بودند، تصويرى " كه قبل از خلق آدم و حوا در ذهن خدا كشيده شد. گذشت. حوا جلوى زبانش را گرفت تا اين كلمه از دهانش بيرون " اما " و ازفكرحوا كلمه نيايد، ولى سرالله فكرش را خواندند وچون شك به قلب حوا رخنه پيدا كرده بود، و يا جاى شك بود و يا جاى ايشان، ايشان قلب حوا را ترك كردند تا سقوطش را پيش از اين نبينند. در غيبت ايشان غم حوا چند برابر شد، ولى عوض آنكه طلب بخشش كند، شروع به لیست کردن اماها و چراهايش كرد تا سرالله را مُجاب كند كه عشق را به اندازه كافى به آدم داده و عشقى ندارد نثار آدم كند. براى حواى مغرور، جنگ با سرالله طبيعى بود، چون خود ايشان به او فرمودند انسان هستند، وحوا هم بخيال وهم مى خواست به جنگ انسان رود. غافل از آنكه سرالله سر مشق انسان بودند، سر مشقى كه خدا براى انسان نوشته بود، و او نااگاهانه مى خواست بجنگ سرمشق خدا رود. سرالله رازى ازاسرارالهى را براى حوا فاش كردند، سرمشقى برای او نوشتند تا اوهم سرمشق
167
Made with FlippingBook