نقره داغ
مهرویه مغزی
نقره داغ
سرالله سكوت كردند تا ازهواى قفسه سينه آدم و حوا و اهل عالم نفس عميقى كشيده و در درد آنها شریک شوند، و آنهائى كه حضور قلب داشتند، با چشم سر مشاهده كردند كه از درد آدم و حوا واهل عالم يك شيارعميق بر پيشانى سرالله أضافه شد! ولى سئوال حوا را فراموش نكردند، و درجواب حوا فرمودند: بر گرديم بر سر سئوال تو. پرسیدی چگونه نور را مى توانى پيدا كنى، و من به تو خواهم گفت چگونه. تو بايد پيش آدم رفته وعشق را بدون قيد و شرط نثار آدم کنی. عشق قدرت حواست و حال در قلب تو زندانى شده است. این عشق همان رمزوکلیدی است که طلسم قلب آدم را باز مى " كند، وخدا چون حوا را قبل از آدم آفريد آنرا اول در قلب حوا به وديعه گذاشت حوا که از این حرف شوکه شده بود، با هیجان پرسيد: خدا حوا را قبل از آدم آفريد؟! سرالله فرمودند: خدا فكرخوردن سيب را اول بر سر حوا انداخت، تا حوا سيب را خورده و به آدم هم تعارف كند. خلقت انسان از زمانى شروع شد كه فكر خوردن سيب بر سر حوا افتاد. اولین موجی که از اراده الهی برای خلق انسان بلند شد اول بر سر حوا خورد، و حوای بهشتی " مامور شد از آدم بخواهد که او هم از میوه درخت بهشت تناول کند. حوا، كه حرف عوام در سرش حك شده بود، پرسيد: مگر من دنده چپ آدم نيستم؟ ايشان فرمودند: اگر تو دنده چپ آدم بودى، آدم ازرحم تو به دنيا نمى آمد، اگر تو دنده چپ آدم بودى، خدا تو را مادر پيامبرانش، كه از جنس آدم بودند، نمى كرد، اگر تو دنده چپ آدم بودى و ازآدم جدا شده بودى، آدم مادرمى شد. ولى از آنجا كه خدا عاشق زيبايى بود، اراده اش براين قرارگرفت كه حوا و زيبايى را رحم كند تا فرزندانش از رحم زيبائى در اين عالم متولد شوند. مقام پدر را هم به آدم داد تا يكى بر ديگرى ارجحيت نداشته و نداشته باشد، و آدم و حوا با هم، دست بدست هم در راه خود شناسى و خدا شناسی قدم نهاده، و به خود و " به ديگرى احترام گذارده وارج نهند تا قلبشان نشكند.
166
Made with FlippingBook