نقره داغ

مهرویه مغزی

نقره داغ

است، عطرى که اگر به مشام مشتاقانش رسد آنها را از خود بی خود می کند. کیمیا غلغله و أواز گلابپاشان ملکوت است، غلغله اى که اگربگوش اهل خاک رسد آنها را از خواب غفلت بیدار می کند. کیمیا نور صفات الهى است، نورى كه اگربر مس وجود بتابد مَس وجود را طلا مى كند. کیمیا جان است، جانى که رقص کنان، نعره زنان وارد تن مرده اى مى شود و او را زنده می کند. کیمیا رمز است، رمزى كه روزنه ها را به روی آفتاب باز می کند. کیمیا نسیم است، نسيمى که ذره را چرخ زنان رقص كنان تا لب چشمه خورشید درخشان می برد. کیمیا سر است، سرى که هرگز بلند نمی شود تا سرانجام در زیر پاهای مومنین خاک شود. کیمیا عطراست، عطرى که خود، خود را مى بويد، عطرى كه خود را در آئینه تماشا می کند. کیمیا آب زلال است، آب زلالى که از خود می نوشد. کیمیا آئینه و یا قلب شکسته است، آئينه و يا قلب شكسته اى که با وجود شکستگی هنوززيبائى معشوق حقیقی را منعکس می کند. کیمیا کتیبه است، كتيبه اى که همه اسامی خدا در روی آن حک شده، کتیبه اى كه هرگز خاك نمى شود. کیمیا چشم است، چشمى که همه را پاک مى بیند. کیمیا طبق زر است، طبق زرى كه قلب معشوق حقیقی را روى سرش حمل مى كند. کیمیا طبق زراست، طبق زرى كه قلب عاشق را پیش معشوق می برد. كيميا نَفس انقطاع كيمياگر از جهان ماّده است، نَفس انقطاعى كه مس را طلا مى كند. باز پرسيد: چرا قلب انسان بايد طلا و طلا هم بايد جام شود؟ جواب آمد: قلب انسان بايد طلا و جام شود چون خدا شراب الهى را فقط در جام هاى طلایی مى ريزد. پرسيد: چرا؟ جواب آمد: خدا ساقى الهى است. ساقى شراب الهى را در پياله و يا در قلب شكسته مى ريزد ولى آن را در پيمانه پيمان شكن نمى ريزد. خدا شرابى، كه در روز ازل انداخته است، را در جام مسى و يا جامى كه نقره داغ است نمى ريزد. چون مس و نقره داغ برای شراب الهی حکم زهر را دارد، و زهر شراب را حرام می كند. بعبارت ديگر خدا گوهر شناس است قدر

25

Made with