نقره داغ
مهرویه مغزی
نقره داغ
كيمياگر انسان كامل است ، انسانى كه اكسيژن هوا را گرفته واكسيژن به هوا پس مى دهد. كيمياگر نفس پاك است، نفسى كه زندگى مى يابد و زندگى مى بخشد. كيمياگر عاشق صادق است، عاشقى که از عشق معشوق به خود منقطع است، معشوق را بخاطر معشوق دوست دارد، معشوق را در قلب خود مى بيند، و از هوای قفسه سينه معشوق نَفس كشيده و زنده شده و زندگى مى بخشد. كيمياگرعاشقى است كه اگر معشوق را در قلبش نيابد، اگر ازعشق معشوق هم بميرد دوباره زنده نخواهد شد. كيمياگراگر در عوض زندگى يافتن، زندگى نبخشد كيميا يا نَفس پاك از او اخذ خواهد شد. پرسيد: چگونه امكان دارد عاشق از عشق بميرد ولى زنده نشود؟ جواب آمد: همه ما ازهوایی كه از قفسه سينه مان بيرون مى دهيم، نفس بعدى را مى كشيم . بعبارت ديگر مكافات انسان در نفسى است كه فرو مى دهد، و مجازاتش در نفسى، كه بيرون مى دهد، پنهان است. حال اگر انسان نفس فرو داده را با رضاى حق بيرون دهد ومكافات را با مكافات و شكرانه مكافات حق را با شكرانه جواب دهد، نفس بعدى را هم از همان هوا خواهد كشيد، الطاف رحمانى شامل حال او شده و زنده خواهد شد. مثالى خواست تا روشن شود. جواب آمد: عاشق ازهواى قفسه سینه معشوق نفس كشيده وزندگى مى يابد. ولى اگر هواى قفسه سينه معشوق را با عشق و شكرانه از قفسه سينه خود بيرون ندهد، بعشق زنده نخواهد شد. بهمين خاطر تعداد عاشقان بى شمارند، ولى تعداد عاشقانى كه به وصال معشوق رسيده و يا مى رسند محدود، تعداد عاشقانى كه جان خود را باختند نامحدود، ولى عاشقانى كه ابدى شدند محدود، تعداد كيمياگران بى شمارند ولى تعداد كيمياگرانى كه نفس كيميا شدند محدود. جوابگو ساكت شد. نفس عميقى كشيد و ادامه داد: عاشقانى بودند كه جان (معشوق) را در قلب خود نيافتند و جان خود را در هجران معشوق باختند، و معشوق نتوانست جان را در آنها
27
Made with FlippingBook