نقره داغ

مهرویه مغزی

نقره داغ

است ولى دليل بر عدم زيبائى نيست و گواهی به وجود زيبائى مى دهد. تاريكى، غيبت نور است ولى دليل بر عدم نور نيست چون شهادت به وجود نور مى دهد، و نيستى هم گواهى بر هستى مى دهد. پرسيد: چگونه نيستى مى تواند برهستى گواهى دهد؟! در جواب گفت: همانطوركه غيبت، بر حضورگواهى مى دهد، نيستى هم بر هستى گواهى مى دهد. موجودات بى جان بر وجود موجودات جاندار گواهى مى دهند، مرده ترا بياد زنده مى اندازد، ميزاطاقت ترا بياد درختى مى اندازد كه روزگارى با آب و نور خورشيد رشد كرده و بالا مى رفته است و حال همان درخت، بى جان و ميز شده و در زير دست تو ساكن است و با اراده تو جابجا مى شود، و اگر هزار سال هم آنرا از جايش تكان ندهى، چون ارتباطش با آب، نور و حرارت آفتاب قطع شده أست، از جايش تكان نخورده و رشد نخواهد كرد. در اين مثل نيستى و بى جانى ميز بر وجود و هستى درخت جاندار گواهى مى دهد. اين ستاره، كه از فاصله چندين هزار سال نورى در آسمان مى درخشد، به احتمال زياد چندين هزار سال پيش خاك و در فضا پخش و ناپديد شده است، ولى نورش در حال حاضر بچشم تو مى خورد. اين ستاره در نيستى هم؛ هستى جلوه مى نمايد، و نورش بر وجود آن در چندين هزار سال پيش گواهى مى دهد . انسان هم اگر ستاره شود، در غيبتش نورش تا چندين هزار سال به اين كره خاكى و اهل آن خواهد رسيد. خلاصه كلام آنكه زشتى با زيبائى و نور با تاريكى نه تنها درتضاد نيستند، به وجود يكديگرهم شهادت مى دهند. پس اگر در جهان ماده، تضادها حجاب دل و ديده ات نشدند، نشانه آنست كه تو وارد آئینه و يا زيبائى معشوق را تماشا مى كنى، و در راه خود شناسى قدم گذاشته اى تا ' خود ' شده و از يار (خود) به يار بى نشان (خداوند) پى برى. پرسيد: از كجا بدانم چه كسى خود و خداى خود را شناخته است؟

36

Made with