عبدالبهاء و داروینیسم

اکتشافات ...خرق قانون طبیعت است. خلاصه آن قوه معنویه انسان که غیر مرئیست تیغ را از دست طبیعت می گیرد و ب قرق طبیعت 24 می زند. اما اگرچه رهائی از تحکم طبیعت خارجی جزئی از لوازم آزادی است ولی آزادی راستین نیازمند آنستکه آدمی از اسارت طبیعت درونی هم آزاد گردد. این آزادی عبارتست از رهائی از یوغ قانون تنازع بقا تا آنکه آدمی بعنوان انسان بیندیشد و رفت ار نماید. در و اقع اگر پیشرفت علم و صنعت با این آزادی از طبیعت درونی همراه نشود خود آن علم می تواند ابزاری برای اسارت آدمیان، کشتار دیگران، نابودی محیط زیست و پایان زندگی انسان مبدل شود. بنابراین باید که خرد تکنیکی آدمیان با خرد روحانی او همراه گردد و بدین ترتیب آزادی را ستین در ظهور و تولد انسان تحقق می یابد. برای درک این مطلب دو بیان حضرت عبدالبهاء نقل می شود:

اسیر

انسان زیرا تا

عالم طبیعت خلاص و نجات یابد ،

از اسیر

از جمله تعالیم حضرت بهاءالله حریت انسانست که بقوه طبیعت است حیوان درنده است ، زیرا منازعه از بقا

معنویه ی

جمیع بلایا است و

خصائص عالم طبیعت است و این مسأله سر بقا منازعه

چشمه حیوان به

25 نکبت کبری.

ظلمت اندر ظلمت

است و بدون این نور ،

روح القدس است . بدون این روح ، عالم انسان مرده ي

بنفثات محتاج

ي عالم انسان

ي عالم انسان نگ عبدالبهاء دیگر

منسلخ از عالم طبیعت نگردد ،

ننماید طبیعت

عالم طبیعت عالم حیوانیست . تا انسان ولادت ثانویه از عالم

است زیرا

يیعن ،

26 محض است. تعالیم الهي این حیوان را انسان مينماید.

نقد تنازع بقا را به نقد تعصب تبدیل می نمایند. ای نکته

یکی از چشمگیر ترین نوآوریهای رویکر د حضرت عبدالبهاء اینستک ایشان ه

که آن حضرت بر آن تکیه می ننک د از نقطه نظر نظریۀ اجتماعی و فلسفی بسیار ظریف و نوین است. نه تنها ایشان جنگ و پرخاش را به تعصب مرتبط می ننک د بلکه بر این واقعیت نیز تکیه می ن نمای د که شکل ظهور تنازع بقا در میان آدمیان چیزی نیست جز انواع تعصب. به عبارت دیگر آدمیان همواره موجودی فرهنگی هستند و نه صرف اً موجودی طبیعی. اما این فرهنگ ز مانی که فرهنگ تعصب باشد همان فرهنگ منازعۀ بقا یعنی فرهنگ تق لی ل جامعه به جنگل و انحطاط انسان به حیوانی درنده است. از اینجا ست که می طبیعت تنزل دهد ویژگی اصلی آن فرهنگ منازعۀ بقا و تعصب است. به توان فهمید که فرهنگی که آدمی را به حد گفتۀ حضرت : عبدالبهاء یا منبعث از تعصب دینی بود و یا منبعث از تعصب جنسی و یا منبعث از تعصب سیاسی و یا منبعث از تعصب وطنی . پس ثابت و محقق گشت که جمیع تعصبات هادم بنیان انسانیست و تا این تعصبات موجود منازعه 27 بقا مستولی و خونخواری و درندگی مستمر. پس عالم انسانی از ظلمات طبیعت جز بترک تعصب و اخلاق ملکوتی نجات نیابد... میان اندیشه و فرهنگی ماده گرا که ویژگی عمدۀ آن هویتی آکنده از تعصب است و اندیشه و فرهنگی معنوی و روحانی که رویکردی عمومی و جهانی را تشویق می کند تفکیک می نماید. بر خلاف اندیشۀ مادی که تعصب پرور است، اندیشۀ راستین روحانی، عشق به نوع بشر و خدمت به همۀ مردم جهان را به بار می آورد. تا کنون و در طول تاریخ معمولاً هویت آدمیان بر اساس رنگ پوست یا قومیت یا مذهب یا نژاد و زبان و طبقۀ اجتماعی و ملیت و مقولاتی از همین دست تعریف شده است. اما چنین تعریفی از هویت بلافاصله آدمیان را در بقام گر ل یکدی می گذارد، گروهها را از یکدیگر بیگانه و یا دشمن می نماید، از شگرفترین واقعیت بسیار ساده و بدیهی یعنی وابستگی متقابل و یگانگی همه چیز و همه کس غفلت می کند، و در نتیجه هویت را یک شیئی یا یک انسان به حد یگران را از حد جانوری خطرناک یا یک بیماری کشنده تقلیل داد، از دیگران احتراز کرد، آنان را نجس دانست، دوستی و معاشرت ب ا دیگران را ناستوده و پلید شمرد ، اخلاق و انسانیت را صرفاً به گروه خود روا داشت و آزار دیگران را فضیلت شمرد. هم ان گونه که جامعه و مرز گروه است. در این شناس فرانسوی امیل دورکهایم بدرستی گفته است حدود و ثغور اخلاق، حد گونه تعریف هویت است که نیاز ها و منافع و خواسته های گروه خود ، اخلاقی و انسانی و عدالت تلقی می شود در حالیکه نیازها، منافع و خواسته های یک گروه اما از نقطه نظر حضرت عبدالبهاء وقت آن آمده است که بشریت به تعریف نوینی از هویت دست ب زند. در این تعریف نوین ، هویت راستین هر کس جلوه و نشان و صورت خداست که در همۀ آدمیان و در همه چیز به گونه ای باز تاب دارد. آنچه که هویت راستین انسان را تشکیل می دهد چیزی است که آنها را به هم پیوند می دهد، یگانگی آنان را تأکید می کند، تقدس و شرافت ذاتی هر یک را به عنوان صورت و مثال خدا باز می شمارد، و آدمیان را از چنگال جهل و تعصب به فضای روشن و روان روح و خرد و هشیاری، 24 مازندرانی، اسدالله، امر و خلق جلد اول، لانگنهاین: لجنه نشر آثار امریی بلسان فارسی و عربی، 1985 ، صص 49 - 52 . 25 حضرت عبدالبهاء ، منتخباتی از مکاتیب حضرت حضرت عبدالبهاء . اول جلد ویلمت: Baha’i Publishing Trust ، 1979 ص. ، 292 . 26 همانجا، ص. 293 . 27 همانجا، صص 288 - 89 . در هر زمانی در اقلیمی ج بود و این ج حضرت سطح گروه کوچک خود می منحط نماید. در این تعریف از هویت به آسانی می توان د نفی می گردد. چنین هویتی، هویتی است آکنده از تعصب.

نگ

بینی جهان

Made with FlippingBook Ebook Creator