عبدالبهاء و داروینیسم

باره طبیعت و کیهان استفاده کرده و آنها را بعنوان استعاره ای برای بیان حقائق اخلاقی و عرفان خود بکار می بستند. اما قرنها بعد سنت گرایان مذهبی به استناد وجود مطالب گوناگون در کتابهای آسمانی در باره مسائلی که به عرص ه علم و تجربه مربوط می گردد کوشیدند که روش علمی را در بررسی علمی نفی نموده و بر عکس قضایای تجربی و علمی را از طریق مباحث و نصوص دینی استنت ا ج نمایند. به همین دلیل است که با ظهور منسجم روش علمی و پیشرفت عرصه دانش تجربی در عصر نوین ، دین و علم بعنوان دشمن یکدیگر تلقی شدند. رهبران مخالفت با دانش تجربی و نظریات علمی کشیشها و آخوندها و دیگر سران دینی بودند که با تعبیری ایستا، راکد و لفظی از دین و کتابهای آسمانی به ظاهر متون دینی مانند ویژگیها و طبقه های آ سمان و زمین، ف ا سانه خلقت در شش ، روز اسطوره آدم و حوا و مانند آن استناد کرده و هر نوع نظریه تازه علمی را به باد انتقاد و تکفیر قرار دادند. آنچه که این افراد هر گز نفهمیدند اینست که دین و علم با یکدیگر تفاوت دارند و نباید یکی را به دیگری منحط نمود. کار دین بیان نظریات تجربی مربوط به شیمی و فیزیک و هیئت و زیست شناسی و مانند آن نیست. برای این کار دانش تجرب ی لازم است. کار دین بیان حقائق فلسف ی، روحانی و اخلاقی است یعنی آشکار ساختن این واقعیت که حقیقت اشیاء تجلی الهی است. بدین ترتیب دین با ارائه یگانگی عرفانی و روحانی هستی شالوده ای برای اخلاق و فرهنگ انسانی ب نا می نماید . سنت گرایان مذهبی با یکی ساختن دین و علم یعنی تبدیل دین به علوم طبیعی در واقع هردو را نابود می کنند. آنان با رویکرد لفظی و غیر تاریخی خود به متون دینی ، علم و دانش تجربی را نفی می کنند و در عین حال با انحطاط دین به عرصه هیئت و زیست شناسی و باستا نشناسی حقیقت دین را منتفی کرده و آنرا بعنو ان مشتی اوهام و اسطوره دستخوش تمسخر و بی حرمتی می نمایند. پس مایه ت عجب نیست که ببینیم دانشمندان و ف لاسفه عصر نوین هم به ستیز میان علم و دین قائل شده و کوشش نمایند که علم تجربی را جایگزین دین نمایند. از میان نویسندگ ان اسلامی همزمان با حضرت عبدالبهاء ، اشاره ای کوتاه به واکنش جمال الدین اسد آبادی به داروینیسم سودمند است. اگر چه این نویسنده در برخی موارد با سنت گرائی آخوندها موافقت نداشت و اگر چه بنا به خصلت فرص ت طلبانه خود سخنان ضد و نقیض در نوشته هایش بی شمار است، اما در واکنش به داروینیسم او هم با دیگر سنت گرایان اسلامی فرق چندانی ندارد. در رساله نیچریه و دیگر نوشنه های خود اسد آبادی داروینیسم را به عنوان نظریه ای علمی بشدت مورد انکار قرار می دهد و اگرچه از انطباق اسلام و فران با عقل سخ ن می گوید و علم و عقل نادیده می گیرد. اما بعلاوه اسد آبادی که داروین را "سید طبیعیون" می خواند، داروینیسم را نوع شدیدتری از اندیشه ماده گرائی ضد دین می شمارد که تنها هدفش اباحه و کمونیسم در مال و زن است. این م طلب عصاره تمام مباحث رساله تیچریه اوست. بدین ترتیب بنظر اسد آبادی داروینیسم همان آیین مزدک و آیین شیعه اسماعیلیه و نهضت روشنگرائی فرانسه قرن هجدهم و نهضت بابیه در ایران است که همگی می خواهند باور به خدا و دین را نابود کنند و هر نوع اصول اخلاقی را در هم شک نند و اشتراک در مال و زن را بوجود آورند. او در تاریخ خیالی خود مزدک را علت انحطاط ساسانیان دانسته، شیعه اسماعیلی را عامل اصلی سقوط اسلام شمرده و نهضت روشنگرائی، انقلاب فرانسه و فروپاشی سلطنت در آن کشور را سبب ان حطاط فرانسه و اروپا می شمارد. رساله نیچریه ای ن مطالب را به این ترتیب خلاصه می کند: اول تعلیمات طبیعیین یعنی نیچریه رفع این دو اعتقاد [اعتقاد به خدا و ثواب و عقاب اخروی] است که اساس همه دینها است و آخر تعلیمات ایشان اباحت و اشتراک است. پس این قومند که بر باددهنده هیئت اجتماعیه اند و تباه کنند مدنیت و مفسدان اخلاقند و خراب کننده ارکان علوم و معارفند و هلاک نماینده اممند و زائل کننده نخوت و غیرت و ناموسند... پسران در این طائفه از پدران در امان 4 نیستند و دختران از هیچکدام. در اندیشه او فلسفه روشنگرائی و سوسیالیزم و آزادی زنان و استعمار یکی شده و همه را وسیله ای برای استعمار غربی و درهم شکستن کشورهای اسلامی می گیرد. از نظر اسدآبادی، بر عکس داروینیسم که می خواهد کشورهای اسلامی را از میان ببرد همه ادیان از جمله اسلام بر لزوم "غیرت و نخوت" یعنی تعصب تأکید می کنند و راه رهائی و غلبه بر دیگران را در تجلیل دست کم سه باور دینی برمی شمارند: نخست نخوت نوعی یعنی فرد دیندار آدمی را بر تر از دیگر مخلوقات می شمارد. دوم تعصب دینی و ملی یعنی آنکه فرد مؤمن باید امت و دین خود را از همه امتها و ادیان دیگر برتر بشمارد و یقی ن کند که "امت او اشرف امم است و بغیر 5 از امت او همه بر باطل و ضلالند". سوم غیرت اخروی یعنی آنکه به زندگی در عالم بعد و بهشتی بودن خود باور دارد. آشکار است که اگر چه جمال الدین اسد آبادی با داروینیسم بعنوان نظریه ای علمی مخالف است اما بی آنکه بداند با داروینیسم اجتماعی کاملا موافق است و اصولاً ستیز و جنگ و تعصب و نابرابری و نابردباری دینی را تشویق می نماید و آنرا وسیله تکامل و او هرگونه تکامل در عرصه دین را هم مورد انکار قرار می دهد و با باور به اینکه اسلام آخرین دین است و 6 نجات می شمارد.

محکم لی

تناقض ظاهر آیات قر ان و تورات را در باره ظهور اولین انسان بعنوان آدم و حوا با

4 جمال الدین اسدآبادی، رسال ه نیچریه: حقیقت مذهب نیچریه و بیان حال نیچریان. نجف: مطبعه حیدریه، 1347 هجری، صص 57 - 8 . 5 همانجا، صص. 16 - 20 . 6 بعنوان مثال نگاه کنید به الافغانی، جمال الدین، الاعمال الکاملة لجمال الدین الافغانی. قاهره: الموسسة المصریة العامة للتألیف و النشر، 1968 ، صص 531 - 37 .

Made with FlippingBook Ebook Creator