عبدالبهاء و داروینیسم

اما برخلاف تصور متداول، این گفتار ها هیچگونه 13 که بگوئیم که وقتی بوده که انسان نبوده منتهی اینستکه این کره ارضیه نبوده." ر بطی به داروینیسم بعنوان نظ ریه ای علمی ندارد. بر عکس ، همه این مباحث بحثی عقلانی و فلسفی و روحانی و عرفانی است یعنی حضرت عبدالبهاء بیان می دار ن د که غایت و هدف خ لقت ظهور کمالات روحانی ا ست و اینکه همه هستی در حقیقت جلوه خدا بوده و می باش د. در حقیت هر دوبیان ب الا در واقع نشان می دهند که حضرت عبدالبهاء کاری به داروینیسم علمی ندار ن د و در آن باره بحث نمی ک نن به هردو بیان توجه کنیم می بینیم که هردو بیان بظاهر دستخوش تناقض ی جدی هستن د. در بیان اول این مطلب ذکر می . اما این مطلب بیانگر اینست که پیش از پیدایش کره زمین و پیش از پیدایش جماد و نبات و حیوان در کره زمین هم همواره نوع انسان وجود داشته است. نه تنها این گفته در ظاهر در واقع بی معناست اما خود حضرت عبدالبهاء هم در همین مباحث تأکید می نمای د که ن نوع انسان پس از نوع حیو ان بظهور می پیوندد و اینکه ظهور انسان در عالم پس از آ نکه یک نوع ترکیب و امتزاج خاصی در کره زمین بوجود امکان پ ذیر می گردد. در واقع در بیان شود که انسان قدیم زمانی است و وقتی نبوده که انسا ن وجود نداشته است قدیم است یعنی پیش از ایجاد کره زمین آدمی در زمین بوده است! بر عکس در جاهای دیگر ایشان تأکید ن می کن د که تحقق انسان مشروط به اجتماع شرایطی در کره زمین است و اینکه انسان بعد از جماد و نبات و حیوان ظاهر شده است. مثلاً بیان می کن دن که " سبقت حیوان بر انسان دلیل ترقی و تغییر و تبدیل نوع نه که از عالم حیوان بعالم انسان آمده زیرا مادام حدوث این تکو نات مختلفه و نیز می گویند که "کره ارض از اول با جمیع عناصر و مواد و معادن 14 مسلم است جائز است که انسان بعد از حیوان تکون یافته." پس 15 و اجزاء و ترکیب خلق شده اما بتدریج هر یک از اینها ظاهر گشت اول جماد و بعد نبات و بعد حیوان و بعد انسان ظاهر شد." اکنون یک پرسش بغرنج مطرح می گردد و آن این را ستکه چ حضرت عبدالبهاء از قدیم بودن نوع انسان پ یش از ایجاد کره زمین سخن ن می گوی د؟ در ک این مطلب کلید درک بحث است. خالق همه چیز است و جلوه و تجلی خداست وجود داشته است. برای درک این مطلب به دو بیان حضرت عبدالبهاء که قبلاً ذکر شد بر می گردیم و می بینیم که آن حضرت در باره نه انسان خاکی بلکه حقیقت انسان ب عنوان کلمه و مشیت الهی یعنی انسان کامل سخن می گوید. عین دو بیان اینست: "اگر چنانچه انسان وقتی در حیز حیوان بوده است مکملیت وجود مختل بود زیرا انسان عضو اعظم این عالم است و اگر عضو اعظم در این هیکل نباشد البته هیکل ناقص است. و انسان را عضو اعظم شماریم زیرا در بین کائنات انسان جامع کمالات وجود است. و مقصد از انسان فرد کامل است یعنی اول شخص عالم که جامع کمالات معنویه و صوریه است که در بین کائنات مثل آفتابست." ) 46 (مفاوضات بخش 16 "انسان از اصل و اساس انسان بوده و نوعیتش از قدیم است. حال برهان الهی اقامه کنیم که وجود انسانی یعنی نوع انسان لازم الوجود است بدون انسان کمالات ربوبیت جلوه ننماید...اگر انسان نباشد عالم وجود نتیجه ندارد چه که مقصد از وجود ظهور کمالات الهیه است لهذا نمی شود که بگوئیم که وقتی بوده که انسان نبوده منتهی اینستکه این کره ارضیه نبوده. ولی ای ن مظهریت کامله از اول 17 لا اول الی آخر لا آخر بوده. و این انسان که گوئیم مقصد هر انسان نیست مقصد انسان کامل است." پس قدمت بالفعل نوع انسان پیش از هر چیز از جمله کره زمین به روح قدسی الهی و حقیقت پیامبران مربوط می شود و البته این مطلب هیچگونه ربطی به داروینیسم بعنوان نظریه ای تجربی ندارد بلکه بحثی ف لسفی و عرفانی است که با ماده گرائی داروینیسم فلسفی و اجتنماعی در تضاد است. بعلاوه تمامیت هستی ب عنوان خلقت خدا دارای غایت و هدفی بوده است و کمال این غایت ن یازمند ظهور انسان خاکی هم بوده است اما این انسان خاک ی که بعداً و در جریان تکامل از ج ماد و نبات و حیوان بظهور می پیوندد دیگر حضرت عبدالبهاء همین تناقض را عمداً بیان می د نکن یعنی می که " دن گوی لهذا نمی شود که بگوئیم که وقتی بوده که انسان نبوده منتهی اینستکه این کره ارضیه نبوده." در این ا گفته یشان بیان می دارند که کره زمین نوظهور است اما انسان همیشه بوده و بیان می دار ن د که ن وع انسان قدیم است و بهیچوجه محصول تکامل حیوان نیست چرا که منظور حضرت عبدالبهاء از انسان و نوع انسان نه نوع بشر خاکی بلکه حقیقت وجود انسان یعنی انسان کامل است که آنهم چیزی جز حقیقت پ یامبران یعنی اراده و

د. اگر عبدالبهاء

یابد

خود ، دوم

او

اما پاسخ به پرسش بغرنج بالا کاری است بسیار آسان زیرا که خود حضرت عبدالبهاء آنرا چند بار تکرار و تأکید می د. نکن حضرت

مشیت و کلام خ لا ق الهی نیست. بحث ایشان بحثی است عرفانی و نه از توع زیست شناسی یعنی می گوی ن د که حقیقت انسان یعنی حقیقت انسان کامل یعنی کلام و مشیت خداست که همه چیز را خلق کرده و مراد از خلقت هم ظهور این حقیقت انسانی ی عنی صورت و مثال الهی در عالم است. پس حتی وقت ی که کره زمی ن هم نبوده انسان و ن وع انسان یعنی حقیقت قدسی پیامبران و روح القدس که

13 همانجا، بخش 50 ، صص 138 - 40 . 14 همانجا، بخش 49 ، 136 - 37 . 15 همانجا، بخش 51 ، ص. 142 . 16 همانجا، بخش 46 ، ص 125 . 17 همانجا، بخش 50 ، صص 138 - 40 .

Made with FlippingBook Ebook Creator